پارت 4
پارت 4
عشق ابدی ❤️
دیدم گونش خیس و فهمیدم داره گریه میکنه
و متوجه شدم نمیخواد منو ببین و گونش رو بوسیدم امدم بیرون .
( پایان ویو جونگ کوک )
جمین امد و غذا هارو داد به کوک و کوک هم رفت داخل پیشه ات غذا ها رو روی میز گذاشت و به ات داد .
( ویو ات )
داخل اتاق بودم که کوک امد داخل و چند غذا رو روی میز گذاشت و داشت بهم میداد .
ات : ببخشید
کوک : چرا
ات : چون میخواستی بری جشن مافیا های کره اما نشد بخاطره من
کوک : اشکال نداره
ات : چرا اشکال نداره ؟ منظورت چیه ؟
کوک : چون همون اول هم نمی خواستم برم .
ات : واقعا
کوک : اره واقعان خب پس تا فردا توی بیمارستان هستی
ات : باشه
کوک : پس خداحافظ
ات : خداحافظ
( پایان ویو ات )
ادامه دارد .....🦄💜
ببخشید کم هست یکمی حالم بده 🦋💙
عشق ابدی ❤️
دیدم گونش خیس و فهمیدم داره گریه میکنه
و متوجه شدم نمیخواد منو ببین و گونش رو بوسیدم امدم بیرون .
( پایان ویو جونگ کوک )
جمین امد و غذا هارو داد به کوک و کوک هم رفت داخل پیشه ات غذا ها رو روی میز گذاشت و به ات داد .
( ویو ات )
داخل اتاق بودم که کوک امد داخل و چند غذا رو روی میز گذاشت و داشت بهم میداد .
ات : ببخشید
کوک : چرا
ات : چون میخواستی بری جشن مافیا های کره اما نشد بخاطره من
کوک : اشکال نداره
ات : چرا اشکال نداره ؟ منظورت چیه ؟
کوک : چون همون اول هم نمی خواستم برم .
ات : واقعا
کوک : اره واقعان خب پس تا فردا توی بیمارستان هستی
ات : باشه
کوک : پس خداحافظ
ات : خداحافظ
( پایان ویو ات )
ادامه دارد .....🦄💜
ببخشید کم هست یکمی حالم بده 🦋💙
۶.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.