پیوند جادو۱: p8
پیوند جادو پارت هشتم
خانم مک گوناگل همه مون رو به خوابگاههامون هدایت کرد. موقعی که داشتم به اتاقم میرفتم هری رو دیدم. به سرگروهم نگاه کردم حواسش نبود، پس سریع رفتم پیش هری. اومدم بهش یه چیزی بگم که گفت:
«نمیخواد اون کلاه با توجه به ذات و علایق انتخاب درستی میکنه، نگران نباش» و رفت سمته هاله گریفیندور. منم برگشتم و به گروهم ملحق شدم. وارد خوابگاه گروه شدم، روی تختم دراز کشیدم. دخترای اونجا عجیب نگاهم میکردن ولی عادت داشتم. از توی کیفم کتاب درس فردا رو برداشتم و شروع کردم به خوندن. به صفحه سوم که رسیدم...
خوابم برد.
فردا صبحْ زود بیدار شدم و وارد حیاط شدم. دنبال کسی میگشتم که باهاش دوست بشم. پیش هر کسی رفتم بهم بیاعتنایی کرد. برام فرقی نمیکرد به کی پیشنهاد دوستی بدم، به یه کسی کوچیکتر از خودم، بزرگتر از خودم، دشمنم، یه قلدر یا یک آدم مهربون. اصلاً برام فرقی نمیکرد، فقط میخواستم یک دوست داشته باشم، کسی که باهاش صحبت کنم.
چشمم به اون پسر مو بلوند افتاد. رفتم سمتش. داشت با دو نفر که شبیه دستیاراش بودن صحبت میکرد و میخندید. یکم که نزدیک شدم متوجه صدای قدمام شد و برگشت منم تو جام میخکوب شدم....
_______~~~~~__________~~~~~_______
خب خب اینم پارت بعدی
خانم مک گوناگل همه مون رو به خوابگاههامون هدایت کرد. موقعی که داشتم به اتاقم میرفتم هری رو دیدم. به سرگروهم نگاه کردم حواسش نبود، پس سریع رفتم پیش هری. اومدم بهش یه چیزی بگم که گفت:
«نمیخواد اون کلاه با توجه به ذات و علایق انتخاب درستی میکنه، نگران نباش» و رفت سمته هاله گریفیندور. منم برگشتم و به گروهم ملحق شدم. وارد خوابگاه گروه شدم، روی تختم دراز کشیدم. دخترای اونجا عجیب نگاهم میکردن ولی عادت داشتم. از توی کیفم کتاب درس فردا رو برداشتم و شروع کردم به خوندن. به صفحه سوم که رسیدم...
خوابم برد.
فردا صبحْ زود بیدار شدم و وارد حیاط شدم. دنبال کسی میگشتم که باهاش دوست بشم. پیش هر کسی رفتم بهم بیاعتنایی کرد. برام فرقی نمیکرد به کی پیشنهاد دوستی بدم، به یه کسی کوچیکتر از خودم، بزرگتر از خودم، دشمنم، یه قلدر یا یک آدم مهربون. اصلاً برام فرقی نمیکرد، فقط میخواستم یک دوست داشته باشم، کسی که باهاش صحبت کنم.
چشمم به اون پسر مو بلوند افتاد. رفتم سمتش. داشت با دو نفر که شبیه دستیاراش بودن صحبت میکرد و میخندید. یکم که نزدیک شدم متوجه صدای قدمام شد و برگشت منم تو جام میخکوب شدم....
_______~~~~~__________~~~~~_______
خب خب اینم پارت بعدی
- ۱۳۷
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط