پارت ۵۴ زندگی با بی تی اس
پارت ۵۴ زندگی با بی تی اس
من : اسکلم کردید
کوک : نه به جان خودم
یه دفعه برقا روشن شد و با دیدن خونه اشکم در اومد
شوگا : بریم تو
رفتیم تو
کوک و شوگا رفتن کنار
جین اومد رو به روم وایساد بقیه اعضا هم رفتن کانر کوک و شوگا
جین جلوم زانو زد
دستمو رو قلبم گذاشتم تا از سینم بیرون نزنه
جین : میخوام به اعترافی کنم. من عاشقتم و میخوام باهام ازدواج کنی
قلبم داشت از شدت تند زدن وایمیستاد
جین : با من ازدواج میکنی
من : ب...... صب کن فقط مامان وبابا تو نیستن که مامان بابای منم هستن اونا هم باید باشن
کوک : لعنتییی تو بدون اجازه مامان بابات نامرعی شدی، اومدی کره، اومدی با ما زندگی کردی، هر غلطی خواستی کردی حتی کیسم رفتی الان تازه یادت افتاد که مامان بابا داری
جین : یعنی الان مامان بابات میان تو قبول میکنی.
من : چرا قبول نکنم
جین : خب اگه مشکلت اینه برا مامان بابات نامه میدم بیان
من : اوکی
چند روز بعد
جین : فردا مامان بابات میان
من : واقعا
جین : اره
کوک : مامان بابات ارمین
من ( با بغض): نه نیستن
شوگا : خب میخوای چیکار کنی
من : چیو چیکار کنم
من : راستی اتاق دیگه ای نداره این خونه
تهیونگ : چرا داره
من : واقعا
تهیونگ : نه بابا اتاق کجا بود
جیمین : حق با سوگوله الان اتاق اضافه نداریم چه کنیم
کوک: سوگول و جین باهم بخوابن یه اتاق خالی میشه
اب پرید تو گلو جین
جین : چه زری زدی
کوک : بالاخره که باهم میخوابین
من : اسکلم کردید
کوک : نه به جان خودم
یه دفعه برقا روشن شد و با دیدن خونه اشکم در اومد
شوگا : بریم تو
رفتیم تو
کوک و شوگا رفتن کنار
جین اومد رو به روم وایساد بقیه اعضا هم رفتن کانر کوک و شوگا
جین جلوم زانو زد
دستمو رو قلبم گذاشتم تا از سینم بیرون نزنه
جین : میخوام به اعترافی کنم. من عاشقتم و میخوام باهام ازدواج کنی
قلبم داشت از شدت تند زدن وایمیستاد
جین : با من ازدواج میکنی
من : ب...... صب کن فقط مامان وبابا تو نیستن که مامان بابای منم هستن اونا هم باید باشن
کوک : لعنتییی تو بدون اجازه مامان بابات نامرعی شدی، اومدی کره، اومدی با ما زندگی کردی، هر غلطی خواستی کردی حتی کیسم رفتی الان تازه یادت افتاد که مامان بابا داری
جین : یعنی الان مامان بابات میان تو قبول میکنی.
من : چرا قبول نکنم
جین : خب اگه مشکلت اینه برا مامان بابات نامه میدم بیان
من : اوکی
چند روز بعد
جین : فردا مامان بابات میان
من : واقعا
جین : اره
کوک : مامان بابات ارمین
من ( با بغض): نه نیستن
شوگا : خب میخوای چیکار کنی
من : چیو چیکار کنم
من : راستی اتاق دیگه ای نداره این خونه
تهیونگ : چرا داره
من : واقعا
تهیونگ : نه بابا اتاق کجا بود
جیمین : حق با سوگوله الان اتاق اضافه نداریم چه کنیم
کوک: سوگول و جین باهم بخوابن یه اتاق خالی میشه
اب پرید تو گلو جین
جین : چه زری زدی
کوک : بالاخره که باهم میخوابین
۲۸.۳k
۰۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.