تو نخواهی آمد

تو نخواهی آمد
و شعر
داستان پرنده یی ست
که پرواز را دوست دارد و
بالی ندارد.



شمس لنگرودی
دیدگاه ها (۴)

مرا هزار امید است و هر هزار توییشروع شادی و پایان انتظار توی...

یادش بخیر.

در شب کوچک من، افسوسباد با برگ درختان میعادی دارددر شب کوچک ...

میان من و تو به همان اندازه فاصله هستکه میان ابرهایی که در آ...

اگر پرنده بودم،پرواز را به سمت تو معنا می‌کردم؛می‌آمدم تا می...

آنقدر دوستتـــ‌دارم ڪہ یادم نمی آید از ڪجا شروع شدداستان ما ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط