چه نشسته ای که فنجانِ دقایقت لبریز بی حوصلگی شده و فکرهای
چه نشسته ای که فنجانِ دقایقت لبریز بی حوصلگی شده و فکرهای بیهوده به جانِ آرامشت افتاده اند ؟
پیاده روهای این شهر ، انتظارِ گام های آرام تو را می کشند ،
و آغوش فراغت ها به روی خستگی های تو باز است .
چه کتاب ها که می شود بخوانی و چه قهوه ها که می شود بنوشی ...
چه نشسته ای که زندگی دارد از دهان می افتد !
پیاده روهای این شهر ، انتظارِ گام های آرام تو را می کشند ،
و آغوش فراغت ها به روی خستگی های تو باز است .
چه کتاب ها که می شود بخوانی و چه قهوه ها که می شود بنوشی ...
چه نشسته ای که زندگی دارد از دهان می افتد !
۸۷۲
۱۹ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.