مال من باش
مال من باش
ادامه پارت چهارم
(درحال توضیح به لاریسا)
لاریسا: خوبه رفتی موبه مو بهم گزارش بده تا میری دشویی چیکار میکنی باید بهم بگیااا
ا/ت: باشه فضول خان
رفتم سوار ماشین شدم (یک ساعت بعد)
رسیدیم تهیونگ وسایلمو گرفت و برام اورد وارد حیاط شدیم انگار کاخ بود حیاطش ده برابر خونه ما بود وارد کاخ ببخشید خونه شدیم
خدمتکار:اقا لطفا چمدون رو بدین من میزارم براتون توی اتاق تهیونگ باشه ای گفت و چمیدون رو بهش داد
ا/ت: چی قراره تو یه اتاق باشیم
تهیونگ: مواد میزنیا مثلا دوست دخترمیا اره
ا/ت: با این همه اتفاق از بس برگام
ریخت دیگه نیاز نیست تا یه سال بزنمشون ی خانم لاکچری که معلومه مامانشه با یه اقای کت و شلواری که بابای تهیونگ بود اومدن که تا منو دیدن اخم کردن تهیونگ خودشو بهم چسبوند و بغلم کرد و بردتم توی اتاق گذاشت منو زمین درو قفل کرد که باعث شد بترسم نزدیکم شد
حمایت کنید مسی کیوتا🥰💕😘
#ارمی#تهیونگ#فیک#وانشات#سناریو
#bts#army#V
ادامه پارت چهارم
(درحال توضیح به لاریسا)
لاریسا: خوبه رفتی موبه مو بهم گزارش بده تا میری دشویی چیکار میکنی باید بهم بگیااا
ا/ت: باشه فضول خان
رفتم سوار ماشین شدم (یک ساعت بعد)
رسیدیم تهیونگ وسایلمو گرفت و برام اورد وارد حیاط شدیم انگار کاخ بود حیاطش ده برابر خونه ما بود وارد کاخ ببخشید خونه شدیم
خدمتکار:اقا لطفا چمدون رو بدین من میزارم براتون توی اتاق تهیونگ باشه ای گفت و چمیدون رو بهش داد
ا/ت: چی قراره تو یه اتاق باشیم
تهیونگ: مواد میزنیا مثلا دوست دخترمیا اره
ا/ت: با این همه اتفاق از بس برگام
ریخت دیگه نیاز نیست تا یه سال بزنمشون ی خانم لاکچری که معلومه مامانشه با یه اقای کت و شلواری که بابای تهیونگ بود اومدن که تا منو دیدن اخم کردن تهیونگ خودشو بهم چسبوند و بغلم کرد و بردتم توی اتاق گذاشت منو زمین درو قفل کرد که باعث شد بترسم نزدیکم شد
حمایت کنید مسی کیوتا🥰💕😘
#ارمی#تهیونگ#فیک#وانشات#سناریو
#bts#army#V
۱۴.۱k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.