مال من باش
مال من باش
ادامه پارت پنجم
ساعت ۷:٠٠ صبح به وقت سئول
با صدای آلارم گوشی بیدار شدم امروز کلاس نداشتیم منم یادم رفته بود آلارم گوشیمو خاموش کنم رفتم تو اتاق دیدم تنبل خوان خوابه پتو هم روش نیست رفتم پتو بزارم روش که یهو تهیونگ چرخید و منو با دستش منو کشید تو تخت یهو حس کردم نفسم بالا نمیاد نمیدونستم چیکار کنم که با یه دستش بغلم کرد و با پاهاش پاهمو قفل کرده خواستم بیدارش کنم که دیدم خیلی کیوت خوابیده برای همین دلم نیومد بیدارش کنم در تلاش بودم که دست و پامو ازاد کنم که یهو حس کردم یه چیزی رو لبامه لبای تهیونگ بود واییی خدا نمیدونستم چیکار کنم که یهو جیغ زدم که تهیونگ بیدار شد با دیدن صحنه هردومون عین اسکلا جیغ میزدیم که یهو تهیونگ دستشو گذاشت جلو دهنم و سوکت اتاقو فرا گرفت
تهیونگ:چرا تو تخت منی؟
(ا/ت: در حال تعریف کردن موضوع)
تهیونگ: وقتی اینطوری شد چرا بیدارم نکردی
ا/ت:اخه....
تهیونگ: اخه چی؟
میخواستم بگم خیلی کیوت بودی میخواستم بگم من کم کم داره ازت خوشم میاد ولی نمیتوستم حرف بزنم
تهیونگ: گفتم اخه چی
ا/ت: نمیدونم نخواستم بیدارت کنم انگار خسته بودی
تهیونگ: همین
ا/ت:اره
ویو تهیونگ
نمیدونستم ا/ت توی تخته که حس کردم یه چیز نرمی به لبام خورد زیر چشمی نگاه کردم لبای ا/ت بود خیلی نرم و تحریک کننده بود خودمو زدم بخواب و همونطور بود که ا/ت جیغ زد با جیغ اون منم جیغ زدم که ساکتش کردم یکم حرف زدیم و اماده شدیم بریم خونه جین پیش بچه ها
برش زمانی به ۱ساعت بعد
بلاخره بعد از کلی راه رسیدیم خونه جین وارد خونه شدیم اول از همه وسایلمونو درست کردیم اینجا دیگه قرار نبود نقش بازی کنیم جون بچه ها میدونسن موضوع چیه رفتم تو اتاقم استراحت کنم اما قبلش رفتم یه دوش گرفتم که یهو در اتاقم باز شد
ویو ا/ت
وقتی رسیدیم ایو بهم گفت که تو اتاق اون میمونم ایو خیلی مهربونه برای همین خودش وسایلمو برد بالا من تو پذیرایی بودم که یهو لونا اومد بهش سلام کردم جواب نداد رفت تو اشپزخونه تو دستش یه لیوان بود به من که رسید لیوان ابو ریخت روم و من کامل خیس شدم خودش که میگفت سر خورده ولی من که میدونستم الکی میگه چوت اتاقو بلد نبودم در یکی از اتاقارو باز کردم که یهو
حمایت کنید بچه ها ممنون 😘😘🤗
#تهیونگ#ارمی#فیک#سناریو#وانشات
#army#bts#V
ادامه پارت پنجم
ساعت ۷:٠٠ صبح به وقت سئول
با صدای آلارم گوشی بیدار شدم امروز کلاس نداشتیم منم یادم رفته بود آلارم گوشیمو خاموش کنم رفتم تو اتاق دیدم تنبل خوان خوابه پتو هم روش نیست رفتم پتو بزارم روش که یهو تهیونگ چرخید و منو با دستش منو کشید تو تخت یهو حس کردم نفسم بالا نمیاد نمیدونستم چیکار کنم که با یه دستش بغلم کرد و با پاهاش پاهمو قفل کرده خواستم بیدارش کنم که دیدم خیلی کیوت خوابیده برای همین دلم نیومد بیدارش کنم در تلاش بودم که دست و پامو ازاد کنم که یهو حس کردم یه چیزی رو لبامه لبای تهیونگ بود واییی خدا نمیدونستم چیکار کنم که یهو جیغ زدم که تهیونگ بیدار شد با دیدن صحنه هردومون عین اسکلا جیغ میزدیم که یهو تهیونگ دستشو گذاشت جلو دهنم و سوکت اتاقو فرا گرفت
تهیونگ:چرا تو تخت منی؟
(ا/ت: در حال تعریف کردن موضوع)
تهیونگ: وقتی اینطوری شد چرا بیدارم نکردی
ا/ت:اخه....
تهیونگ: اخه چی؟
میخواستم بگم خیلی کیوت بودی میخواستم بگم من کم کم داره ازت خوشم میاد ولی نمیتوستم حرف بزنم
تهیونگ: گفتم اخه چی
ا/ت: نمیدونم نخواستم بیدارت کنم انگار خسته بودی
تهیونگ: همین
ا/ت:اره
ویو تهیونگ
نمیدونستم ا/ت توی تخته که حس کردم یه چیز نرمی به لبام خورد زیر چشمی نگاه کردم لبای ا/ت بود خیلی نرم و تحریک کننده بود خودمو زدم بخواب و همونطور بود که ا/ت جیغ زد با جیغ اون منم جیغ زدم که ساکتش کردم یکم حرف زدیم و اماده شدیم بریم خونه جین پیش بچه ها
برش زمانی به ۱ساعت بعد
بلاخره بعد از کلی راه رسیدیم خونه جین وارد خونه شدیم اول از همه وسایلمونو درست کردیم اینجا دیگه قرار نبود نقش بازی کنیم جون بچه ها میدونسن موضوع چیه رفتم تو اتاقم استراحت کنم اما قبلش رفتم یه دوش گرفتم که یهو در اتاقم باز شد
ویو ا/ت
وقتی رسیدیم ایو بهم گفت که تو اتاق اون میمونم ایو خیلی مهربونه برای همین خودش وسایلمو برد بالا من تو پذیرایی بودم که یهو لونا اومد بهش سلام کردم جواب نداد رفت تو اشپزخونه تو دستش یه لیوان بود به من که رسید لیوان ابو ریخت روم و من کامل خیس شدم خودش که میگفت سر خورده ولی من که میدونستم الکی میگه چوت اتاقو بلد نبودم در یکی از اتاقارو باز کردم که یهو
حمایت کنید بچه ها ممنون 😘😘🤗
#تهیونگ#ارمی#فیک#سناریو#وانشات
#army#bts#V
۱۶.۸k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.