پدر:او دخترم خوش اومدی بیا ا
پدر:او دخترم خوش اومدی بیا ا
(ویو جیمین)
دختره که اسمش رزا بود اومد پایین
نگاهی به شوگا انداختم
و دوباره به دختره نگاه کردم کلاه هودیش تا چشاش اومده بود برای همین نمیتونستم چهرشو ببینم موهاش رو بسته بود اما بازم بلند بود
پدر:خب اینم از رزا حالا کی ازدواج میکنن
@چی ازدواج
#اره منو تو قرار ازدواج کنیم
&البته یه ازدواج واقعی نه ما فقط میخوایم برامون یه بچه ی پسر به دنیا بیاری
رزا سکوت کرده بود و داشت پوست انگشتشو میکند
در گوش شوگا گفتم :ددی فکر کنم دختره مشکل داره
پدر رزا زود برگشت گفت :نه نه دختر من کاملا سالمه
انگار همه شنیده بود چی گفتم
خجالت زده به پدرم(×) نگاه کردم و گفتم :بابا حالا کی مراسم هست
×از نظر من نباید زیاد فاصله انداخت پس هفته بعد باشه
@شما میفهمید چی میگید حتا از من نپرسیدید که من میخوام ازدواج کنم یا نه
(ویو جیمین)
دختره که اسمش رزا بود اومد پایین
نگاهی به شوگا انداختم
و دوباره به دختره نگاه کردم کلاه هودیش تا چشاش اومده بود برای همین نمیتونستم چهرشو ببینم موهاش رو بسته بود اما بازم بلند بود
پدر:خب اینم از رزا حالا کی ازدواج میکنن
@چی ازدواج
#اره منو تو قرار ازدواج کنیم
&البته یه ازدواج واقعی نه ما فقط میخوایم برامون یه بچه ی پسر به دنیا بیاری
رزا سکوت کرده بود و داشت پوست انگشتشو میکند
در گوش شوگا گفتم :ددی فکر کنم دختره مشکل داره
پدر رزا زود برگشت گفت :نه نه دختر من کاملا سالمه
انگار همه شنیده بود چی گفتم
خجالت زده به پدرم(×) نگاه کردم و گفتم :بابا حالا کی مراسم هست
×از نظر من نباید زیاد فاصله انداخت پس هفته بعد باشه
@شما میفهمید چی میگید حتا از من نپرسیدید که من میخوام ازدواج کنم یا نه
۹.۱k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.