رمان بغلی من
رمان بغلی من
پارت ۷۵
ارسلان: قول میدم دردت نیاد باشه
دیانا: قول دادیا
ارسلان: قول جلوی دارو خونه نگر داشتم و سرم گرفتم خوب خانم الان من کجا براتون اینو بزنم
دیانا: رفتیم خونمون من روی تخت میخوابم تو بزن
ارسلان: سری با تاسف تکون دادم و تک خنده ای کردم و حرکت کردم
... دقايقي بعد ....
دیانا: قول دادیا
ارسلان: چشم فقط دستتو تکون نده خوب
دیانا: سری تکون دادم در سوزن و برداشت که یهو بغض کردم و فین فینم شروع شد
پارت ۷۵
ارسلان: قول میدم دردت نیاد باشه
دیانا: قول دادیا
ارسلان: قول جلوی دارو خونه نگر داشتم و سرم گرفتم خوب خانم الان من کجا براتون اینو بزنم
دیانا: رفتیم خونمون من روی تخت میخوابم تو بزن
ارسلان: سری با تاسف تکون دادم و تک خنده ای کردم و حرکت کردم
... دقايقي بعد ....
دیانا: قول دادیا
ارسلان: چشم فقط دستتو تکون نده خوب
دیانا: سری تکون دادم در سوزن و برداشت که یهو بغض کردم و فین فینم شروع شد
- ۴.۵k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط