رمان بغلی من

رمان بغلی من

پارت ۷۴

ارسلان: لبخندی بهش زدم و روی سینش چرخوندم نفس بکش سینش خس خس داشت حتمی سرم یا آمپول میخواست بدنش ضعیف بود چرا سوالم و پرسیدم

دیانا: سیستم ایمنی بدنم زیادی ضعیفه با باد سردی زود سرما میخورم و تا یه هفته تو خونه رو رخته خوابم

ارسلان: اخمی در هم کشیدم و گفتم باید حتمی آمپول تقویتی بزنی

دیانا: نه تروخدا

ارسلان :درد نداره

دیانا: نه درد داره

ارسلان: الان میخوام بهت سرم بزنم

دیانا: نه لطفا
دیدگاه ها (۱)

رمان بغلی من پارت ۷۵ارسلان: قول میدم دردت نیاد باشه دیانا: ق...

رمان بغلی من پارت ۶۶ ارسلان: بخدا چیزی نیست پنبه رو آغشته به...

رمان بغلی من پارت ۷۳ ارسلان: قهقهه ای سر دادم و گفتم چرا دیا...

رمان بغلی من پارت۷۲ارسلان: ببرمت دکتر برات آمپول بنویسه دیان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط