در ازای جوانی ام گاهی...

مطمئن باش اگر خدا حتی
روزی از این جنازه خسته شود
به تو هرگز کمک نخواهم کرد
درِ این سردخانه بسته شود

در عزای جوانی ام هرگاه
گریه سر میدهم تو میمیری
زیر این گریه ها خدا نکند
شانه های کسی شکسته شود

دستی آلوده شد به خون دلی
-دستی از دست رفت- دستی هم
خواست آلوده ی غباری که
روی تابوت من نشسته شود

در ازای جوانی ام گاهی
کمکت میکنم که با آهی
هرچه درمانده است، بر روی
هر که درمانده است بسته شود

سنگواره ست روی تابوتم
نقش انگشت های فرتوتم
چند عمر دگر بمیرم تا
بند بندم ز هم گسسته شود؟

درِ این سردخانه را بستم
مطمئن باش منتظر هستم
که خدا نیز مثل هردوی ما
روزی از این جنازه خسته شود

#حسین_صفا
دیدگاه ها (۴)

آرزوی آخر من

من خیلی وقتها نیاز عمیقی به یه دوست دارم...این دوست که میگم ...

همین موقعها بود که فهمیدم میخواد بره...من آدم احمقی نیستم. م...

تا حالا آتیش روشن کردی؟وقتی تازه داره شعله میگیره چقدر ذوق د...

دانشگاه مرگ پارت ۲۰

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁷

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ⁵..زمان میگذشت اما هرکاری میکردم نمیتونستم ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط