"کتابخانه عشق"
"کتابخانه عشق"
part:⁴
منتظرش بودم از دور با فریاد اسمشو صدا زدم
یونا:ته...یوجین
با خودم گفتم کم مونده بود اسم اصلیشو بگم که میون یکی زد به پشتم
میون:هی یونا الان چی گفتی
یونا:هیچی
میون:چرا...تو داشتی یه چیزی میگفتی.. داشتی میگفتی ته...هی وایسا ببینم نک...
صدای پیامک گوشی باعث شد که به حرفای میون اهمیت ندم..شماره ناشناس بود
_کار داشتم نتونستم بیام تو برو
فکر کنم تهیونگ بود، نوشتم باشه
میون:داری چیکار میکنی...به کی پیام میدی...بذار ببینم
یونا:هی
میون:چی گفتی بهش..کی بود
یونا: جدیداً چقدر فضول شدی...چیکار داری..اصلا به تو چه
با حالت ناراحتی گفت
میون: قبلاً اینقدر بد اخلاق نبودی چت شده
یونا:توأم قبلاً اینقدر رو مخ نبودی
میون:یعنی میگی من عوض شدم..؟!
یونا:بله
با خنده گفت
میون:هیییی دختره...
فرار کردم و افتاد دنبالم داشتم از نفس میفتادم که هردو ایستادیم
میون:فردا تکلیف نداریم بریم بگردیم؟
یونا:نه خستم...میرم بخوابم
میون:یعنی نمیخوای از دلم دربیاری؟
یونا: چی
میون:یادت نیست چی بهم گفتی
یونا:به دل نگیر
میون:همین؟
یونا:چیز دیگه ای قراره بگم؟
میون: بیخیال... خداحافظ
یونا: خداحافظ
رفتم سمت خونه و به تهیونگ پیام دادم
+کجایی؟
_کتابخونه نیم ساعت بعد هم میرم کافه
+باشه خدافظ
اشتباه نکنم این دومین روز بود که منتظرش بودم اومد ولی بدون واکنش داشت میرفت که دستشو گرفتم
یونا:کجا
تهیونگ:میرم خونه
یونا:مگه قرار نبود باهم بریم
تهیونگ:دو کلمه باهات حرف زدم فکر کردی آدمی هستی که با من دوست باشی؟
یونا:با تو باشم؟از خداتم باشه به تویی که شبیه خیاری نگاه کنم
ته این:یونا راستشو بگو تو با تهیونگی؟
با عصبانیت گفتم
یونا:بسه تمومش کن یه بار گفتم نه
بعدش دستمو ول کرد و رفت
با تعجب داشتم بهش نگاه میکردم که یهو اسم فردی به ذهنم رسید...تهیونگ؟!
ادامه دارد...
مایل به حمایت..؟!
بعد یک یا دو ساعت پست شدن پارت تو چنل روبیکا تو پیج ویسگون همون پارت رو میذارم پس برای زودتر خوندن فیک تو چنل روبیکام عضو شین!
لینک چنل روبیکام:
https://rubika.ir/fake_novel_bts
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #تهیونگ #جونگکوک #جین #جیمین #جیهوپ #نامجون #شوگا
part:⁴
منتظرش بودم از دور با فریاد اسمشو صدا زدم
یونا:ته...یوجین
با خودم گفتم کم مونده بود اسم اصلیشو بگم که میون یکی زد به پشتم
میون:هی یونا الان چی گفتی
یونا:هیچی
میون:چرا...تو داشتی یه چیزی میگفتی.. داشتی میگفتی ته...هی وایسا ببینم نک...
صدای پیامک گوشی باعث شد که به حرفای میون اهمیت ندم..شماره ناشناس بود
_کار داشتم نتونستم بیام تو برو
فکر کنم تهیونگ بود، نوشتم باشه
میون:داری چیکار میکنی...به کی پیام میدی...بذار ببینم
یونا:هی
میون:چی گفتی بهش..کی بود
یونا: جدیداً چقدر فضول شدی...چیکار داری..اصلا به تو چه
با حالت ناراحتی گفت
میون: قبلاً اینقدر بد اخلاق نبودی چت شده
یونا:توأم قبلاً اینقدر رو مخ نبودی
میون:یعنی میگی من عوض شدم..؟!
یونا:بله
با خنده گفت
میون:هیییی دختره...
فرار کردم و افتاد دنبالم داشتم از نفس میفتادم که هردو ایستادیم
میون:فردا تکلیف نداریم بریم بگردیم؟
یونا:نه خستم...میرم بخوابم
میون:یعنی نمیخوای از دلم دربیاری؟
یونا: چی
میون:یادت نیست چی بهم گفتی
یونا:به دل نگیر
میون:همین؟
یونا:چیز دیگه ای قراره بگم؟
میون: بیخیال... خداحافظ
یونا: خداحافظ
رفتم سمت خونه و به تهیونگ پیام دادم
+کجایی؟
_کتابخونه نیم ساعت بعد هم میرم کافه
+باشه خدافظ
اشتباه نکنم این دومین روز بود که منتظرش بودم اومد ولی بدون واکنش داشت میرفت که دستشو گرفتم
یونا:کجا
تهیونگ:میرم خونه
یونا:مگه قرار نبود باهم بریم
تهیونگ:دو کلمه باهات حرف زدم فکر کردی آدمی هستی که با من دوست باشی؟
یونا:با تو باشم؟از خداتم باشه به تویی که شبیه خیاری نگاه کنم
ته این:یونا راستشو بگو تو با تهیونگی؟
با عصبانیت گفتم
یونا:بسه تمومش کن یه بار گفتم نه
بعدش دستمو ول کرد و رفت
با تعجب داشتم بهش نگاه میکردم که یهو اسم فردی به ذهنم رسید...تهیونگ؟!
ادامه دارد...
مایل به حمایت..؟!
بعد یک یا دو ساعت پست شدن پارت تو چنل روبیکا تو پیج ویسگون همون پارت رو میذارم پس برای زودتر خوندن فیک تو چنل روبیکام عضو شین!
لینک چنل روبیکام:
https://rubika.ir/fake_novel_bts
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #تهیونگ #جونگکوک #جین #جیمین #جیهوپ #نامجون #شوگا
۵.۲k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.