DOCTORS OF GONGILL🥼part 40
در های بیمارستان باز شد و مامور های امبوالنس در حالی که دوتا تخت چرخدار را هل
میدادند وارد شدند. پرستاران و بعضی از دکتر ها دورشان جمع شدند.
جی هیون و یونگی که در حال بحث کردن درباره ی عمل قبلی شان بودند، به سمت دو مصدوم
جدید رفتند.
یکی از انها جوان و ان یکی میانسال بود.
یونگی رو به یکی از پرستار ها داد زد: عالئم حیاطی هردو چک کنید. از هردو سی تی اسکن
و ام ار ای بگیرید.
یونگی به سمت مرد جوان رفت و با چرا قوه ی پزشکی اش هردو چشمش را چک کرد.
ناگهان یکی دیگر از دکتر هایی که انجا بود، مچ یونگی را گرفت و گفت: دکتر...
به مرد میانسال اشاره کرد و گفت: ایشون یکی از رئسای مجلس هستن. اول باید ایشون رو
معاینه کنید.
یونگی نگاه گذرایی به مرد میانسال انداخت و با همان نگاه خسته همیشگی اش گفت: خب که
چی؟
مرد با تعجب به یونگی نگاه کرد. یونگی با انگشت اشاره اش، مرد جوان را نشان داد و گفت:
این مرد شکستگی دنده داره. احتماال یکی از دنده هاش به راه تنفسیش برخورد کرده چون
نمیتونه درست نفس بکشه و خس خس میکنه...
به مرد میانسال نگاه کرد و گفت: و اون... فقط بیهوش شده.
مرد داد زد: سسنیم!
یونگی دستش را کشید و گفت: اگه میخوای پاداش بگیری، میتونی اول اونو معاینه کنی. به
نظرت زندگی کدوم بیشتر ارزش داره؟
و برگشت تا به کارش ادامه دهد.
مرد اهمیتی به یونگی نداد و به جی هیون کرد.
+ انترن! بیا کمک.
جی هیون یک قدم به سمت دکتر غریبه برداشت. اما منصرف شد و ایستاد. نگاهی به یونگی
کرد و به سمتش دوید که پیراهن مرد جوان را باز کرده بود تا محل اسیب دیدگی را شناسایی
کند.
وقتی یونگی جی هیون را روبرویش دید، لبخند زد. اما خودش هم دلیلش را نمیدانست.
--
جی هیون به سمت زن پیری رفت که همراه ان مرد جوان بود. پیرزن روبروی تخت مرد
نشسته بود و ارام گریه میکرد.
_ شما همراهش هستید؟
پیرزن با دیدن جی هیون، بلند شد و گفت: حال پسرم خوب میشه؟!
جی هیون دست های پیرزن را گرفت و لبخند دلگرم کننده ای زد.
_ اصال نگران نباشید . تمام مشکالت ایشون برطرف شدن. فقط به چند روز استراحت نیاز
دارن.
پیرزن سرش را پایین انداخت و دوباره گریه کرد.
+ ممنونم...واقعا ممنونم. نمیدونم چطوری تشکر کنم.
_ میتونم بپرسم چه اتفاقی افتاد؟....
#BTS
میدادند وارد شدند. پرستاران و بعضی از دکتر ها دورشان جمع شدند.
جی هیون و یونگی که در حال بحث کردن درباره ی عمل قبلی شان بودند، به سمت دو مصدوم
جدید رفتند.
یکی از انها جوان و ان یکی میانسال بود.
یونگی رو به یکی از پرستار ها داد زد: عالئم حیاطی هردو چک کنید. از هردو سی تی اسکن
و ام ار ای بگیرید.
یونگی به سمت مرد جوان رفت و با چرا قوه ی پزشکی اش هردو چشمش را چک کرد.
ناگهان یکی دیگر از دکتر هایی که انجا بود، مچ یونگی را گرفت و گفت: دکتر...
به مرد میانسال اشاره کرد و گفت: ایشون یکی از رئسای مجلس هستن. اول باید ایشون رو
معاینه کنید.
یونگی نگاه گذرایی به مرد میانسال انداخت و با همان نگاه خسته همیشگی اش گفت: خب که
چی؟
مرد با تعجب به یونگی نگاه کرد. یونگی با انگشت اشاره اش، مرد جوان را نشان داد و گفت:
این مرد شکستگی دنده داره. احتماال یکی از دنده هاش به راه تنفسیش برخورد کرده چون
نمیتونه درست نفس بکشه و خس خس میکنه...
به مرد میانسال نگاه کرد و گفت: و اون... فقط بیهوش شده.
مرد داد زد: سسنیم!
یونگی دستش را کشید و گفت: اگه میخوای پاداش بگیری، میتونی اول اونو معاینه کنی. به
نظرت زندگی کدوم بیشتر ارزش داره؟
و برگشت تا به کارش ادامه دهد.
مرد اهمیتی به یونگی نداد و به جی هیون کرد.
+ انترن! بیا کمک.
جی هیون یک قدم به سمت دکتر غریبه برداشت. اما منصرف شد و ایستاد. نگاهی به یونگی
کرد و به سمتش دوید که پیراهن مرد جوان را باز کرده بود تا محل اسیب دیدگی را شناسایی
کند.
وقتی یونگی جی هیون را روبرویش دید، لبخند زد. اما خودش هم دلیلش را نمیدانست.
--
جی هیون به سمت زن پیری رفت که همراه ان مرد جوان بود. پیرزن روبروی تخت مرد
نشسته بود و ارام گریه میکرد.
_ شما همراهش هستید؟
پیرزن با دیدن جی هیون، بلند شد و گفت: حال پسرم خوب میشه؟!
جی هیون دست های پیرزن را گرفت و لبخند دلگرم کننده ای زد.
_ اصال نگران نباشید . تمام مشکالت ایشون برطرف شدن. فقط به چند روز استراحت نیاز
دارن.
پیرزن سرش را پایین انداخت و دوباره گریه کرد.
+ ممنونم...واقعا ممنونم. نمیدونم چطوری تشکر کنم.
_ میتونم بپرسم چه اتفاقی افتاد؟....
#BTS
۱۲.۴k
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.