fake kook
fake kook
part*⁴³
یونا: دیدی گفتم دوسش داری
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی برو عزیزم تو اتاق
یونا:نمیدونم اتاقاش کجان
ا/ت: بیا تا بریم نگاش کنیم
یونا: باشه
رفتیم تو اتاق اول یه تخت داشن
ا/ت: این اتاق تو
یونا: اتاق بعدی چی
ا/ت: برای من دیگه
یونا: تو و عمو جونگکوک
ا/ت: نه خودم تنها عمو جونگکوک نمیاد پیشمون فعلا
یونا: پس چرا تختش دو نفرست؟
ا/ت: اصلا میخوای اون اتاق برامن این برای تو
یونا: نه این اتاق برای خودتو عمو جونگکوک میخواین پیش هم بخوابین
ا/ت: یونا بسه برو دیگه
یونا: باشه
ا/ت: دیگه اینجوری نگیا
یونا: ببخشید
خیلی خسته بودم رفتم خوابیدم
چند ساعت بعد
چشمامو باز کردم جونگکوک بالای سرم بود
کوک: ا/ت
یه جیغ زدم
کوک: اروم باش
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی
کوک: اومده بودم پیشتون
ا/ت: ترسوندیم چطوری اومدی داخل؟
کوک: هرچی در زدم نیومدین باز کنین بهت پیام دادم جواب ندادی
کلید داشتم اومدم داخل
ا/ت: خیلی خسته بودم خوابم برده بود صدارو نمیشنیدم
کوک: یونا کجاست؟
ا/ت: فک کنم تو اتاقش باشه
کوک: میخوام برم با الیا حرف بزنم
ا/ت: چه حرفی
کوک: بیا الان بهش زنگ میزنم
الیا: جانم عشقم
کوک: کجایی
الیا: نشستم منتظرم بیای دیگه
کوک: یه ادرس میفرستم میری اونجا
الیا: حتما میرم خب کجاست
کوک: میخوام درباره یه چیزی باهات حرف بزنم
الیا: چی؟؟
کوک: بعد بهت میگم
الیا: عشقم الان میرم اماده میکنم میام
کوک: باشه
ا/ت: او دوست داره
کوک: نه
ا/ت: از کجا میدونی
کوک: او اینجوری رفتار میکنه ولی هروز بیرون پیش یه پسرست
ا/ت: یعنی چی؟
کوک: میبینمش کارش ندارم
ا/ت: بهش گفتی بیاد اینجا
کوک: اره فقط تو حواست باشه یونا نیاد بیرون
ا/ت: باش
دلینگ دلینگ
کوک: چه زود رسید
ا/ت: من رفتم تو اتاق
کوک: باش
#فیک
#سناریو
part*⁴³
یونا: دیدی گفتم دوسش داری
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی برو عزیزم تو اتاق
یونا:نمیدونم اتاقاش کجان
ا/ت: بیا تا بریم نگاش کنیم
یونا: باشه
رفتیم تو اتاق اول یه تخت داشن
ا/ت: این اتاق تو
یونا: اتاق بعدی چی
ا/ت: برای من دیگه
یونا: تو و عمو جونگکوک
ا/ت: نه خودم تنها عمو جونگکوک نمیاد پیشمون فعلا
یونا: پس چرا تختش دو نفرست؟
ا/ت: اصلا میخوای اون اتاق برامن این برای تو
یونا: نه این اتاق برای خودتو عمو جونگکوک میخواین پیش هم بخوابین
ا/ت: یونا بسه برو دیگه
یونا: باشه
ا/ت: دیگه اینجوری نگیا
یونا: ببخشید
خیلی خسته بودم رفتم خوابیدم
چند ساعت بعد
چشمامو باز کردم جونگکوک بالای سرم بود
کوک: ا/ت
یه جیغ زدم
کوک: اروم باش
ا/ت: تو اینجا چیکار میکنی
کوک: اومده بودم پیشتون
ا/ت: ترسوندیم چطوری اومدی داخل؟
کوک: هرچی در زدم نیومدین باز کنین بهت پیام دادم جواب ندادی
کلید داشتم اومدم داخل
ا/ت: خیلی خسته بودم خوابم برده بود صدارو نمیشنیدم
کوک: یونا کجاست؟
ا/ت: فک کنم تو اتاقش باشه
کوک: میخوام برم با الیا حرف بزنم
ا/ت: چه حرفی
کوک: بیا الان بهش زنگ میزنم
الیا: جانم عشقم
کوک: کجایی
الیا: نشستم منتظرم بیای دیگه
کوک: یه ادرس میفرستم میری اونجا
الیا: حتما میرم خب کجاست
کوک: میخوام درباره یه چیزی باهات حرف بزنم
الیا: چی؟؟
کوک: بعد بهت میگم
الیا: عشقم الان میرم اماده میکنم میام
کوک: باشه
ا/ت: او دوست داره
کوک: نه
ا/ت: از کجا میدونی
کوک: او اینجوری رفتار میکنه ولی هروز بیرون پیش یه پسرست
ا/ت: یعنی چی؟
کوک: میبینمش کارش ندارم
ا/ت: بهش گفتی بیاد اینجا
کوک: اره فقط تو حواست باشه یونا نیاد بیرون
ا/ت: باش
دلینگ دلینگ
کوک: چه زود رسید
ا/ت: من رفتم تو اتاق
کوک: باش
#فیک
#سناریو
۹۵.۱k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.