بهشت من
بهشت من
پارت 24
الیا:داری چی کار میکنی وحشی(باداد)
دامون:عوضی از دیشب کجا بودی رفتی پی جنده بازیت هان(باداد)
الیا:حرف دهنتو ببند م تیکه عوضی تو کی هستی که برای من تعین و تکلیف میکنی(باداد)
دامون:من نامزدتم(باداد)
الیا:چرا حرف مفت میزنی شاید تو برای بار دوم امدی خواستگاری جواب من نه بود(باداد)
دامون:تو گوه میخوری جوابت نه باشه(باداد)
یهویی پرهام بلند شد و گفت
پرهام:الیا این عوضی چی میگه(باداد)
الیا:پرهام داره حرف مفت میزنه من جوابم نه گمشو(باداد)
دامون:من هیجا نمیرم(باداد)
پرهام:اقای محترم لطفا برین بیرون(باداد)
دامون:تو کی باشی که به من بگی که چیکار کنم چیکار نکنم هان(باداد)
پرهام:من کسی هستم که از الیا بچه دارم(چرت و پرت گفت)
تا پرهام اینو گفت دامون رنگش پرید
مامان:چیییییی؟
(نویسنده:فقط منم که دارم به ریکشن مادره میخندم😂😂😂)
دامون از در خونه رفت بیرون نفس راحتی کشیدم
پرهام:ببخشید
الیا:نه بابا ای چه حرفی تازه ممنون هم هستم
مامان:یکی توضیح میده که این وسط چخبره؟
الیا:هیچی مامان دامون رو اسکل کردیم
مامان:واقعا کار زشتی کردین اون دوست داره بد تو این طوری میکنی باهاش
الیا:مامان ندیدی چطوری زد تو صورتم .... وای مامان اصلا به عنم احساسات اون
(نکته:کسایی که دارین این رو میخوانید لطفا خود را تکه تکه نکنید چون دامون و الیا ازدواج میکنن)
خودمو پرت کردم روی مبل نشستیم با پرهام فیلم دیدیم مامان داشت با صغرا خانم دم در حرف میزد فیلم تموم شد پرهام عزم رفتن کرد پرهام رفت حوصلم سر رفته بود نشسته بودم روی مبل که ایسا امد
ایسا:خره کجا بودی تا الان
مامان:هیچی با پرهام داشتن مشروب بازی اینکارا میکردن
ایسا:حالا خوشگذشت
الیا:اره خیلی خوب بود
بابا امد نشست روی مبل خیلی عصبی بود
ایسا:چیشده بابا
بابا:الیا دخترمکاون مرتیکه عوضی روی تو دست بلند کرده بود اره
الیادامون اره بابا ولش کن حالا
بابا:این عکسو نگاه کن
بابا با عکسی که نشونم داد حالم بد شد افتادم روی زمین و از حال رفتم....
پارت 24
الیا:داری چی کار میکنی وحشی(باداد)
دامون:عوضی از دیشب کجا بودی رفتی پی جنده بازیت هان(باداد)
الیا:حرف دهنتو ببند م تیکه عوضی تو کی هستی که برای من تعین و تکلیف میکنی(باداد)
دامون:من نامزدتم(باداد)
الیا:چرا حرف مفت میزنی شاید تو برای بار دوم امدی خواستگاری جواب من نه بود(باداد)
دامون:تو گوه میخوری جوابت نه باشه(باداد)
یهویی پرهام بلند شد و گفت
پرهام:الیا این عوضی چی میگه(باداد)
الیا:پرهام داره حرف مفت میزنه من جوابم نه گمشو(باداد)
دامون:من هیجا نمیرم(باداد)
پرهام:اقای محترم لطفا برین بیرون(باداد)
دامون:تو کی باشی که به من بگی که چیکار کنم چیکار نکنم هان(باداد)
پرهام:من کسی هستم که از الیا بچه دارم(چرت و پرت گفت)
تا پرهام اینو گفت دامون رنگش پرید
مامان:چیییییی؟
(نویسنده:فقط منم که دارم به ریکشن مادره میخندم😂😂😂)
دامون از در خونه رفت بیرون نفس راحتی کشیدم
پرهام:ببخشید
الیا:نه بابا ای چه حرفی تازه ممنون هم هستم
مامان:یکی توضیح میده که این وسط چخبره؟
الیا:هیچی مامان دامون رو اسکل کردیم
مامان:واقعا کار زشتی کردین اون دوست داره بد تو این طوری میکنی باهاش
الیا:مامان ندیدی چطوری زد تو صورتم .... وای مامان اصلا به عنم احساسات اون
(نکته:کسایی که دارین این رو میخوانید لطفا خود را تکه تکه نکنید چون دامون و الیا ازدواج میکنن)
خودمو پرت کردم روی مبل نشستیم با پرهام فیلم دیدیم مامان داشت با صغرا خانم دم در حرف میزد فیلم تموم شد پرهام عزم رفتن کرد پرهام رفت حوصلم سر رفته بود نشسته بودم روی مبل که ایسا امد
ایسا:خره کجا بودی تا الان
مامان:هیچی با پرهام داشتن مشروب بازی اینکارا میکردن
ایسا:حالا خوشگذشت
الیا:اره خیلی خوب بود
بابا امد نشست روی مبل خیلی عصبی بود
ایسا:چیشده بابا
بابا:الیا دخترمکاون مرتیکه عوضی روی تو دست بلند کرده بود اره
الیادامون اره بابا ولش کن حالا
بابا:این عکسو نگاه کن
بابا با عکسی که نشونم داد حالم بد شد افتادم روی زمین و از حال رفتم....
۹.۸k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.