بهشت من
بهشت من
پارت23
یهو پرهام گفت
پرهام:الیا من خیلی دوست دارم
تعجب کرده بودم یعنی چی شاید مست بود این حرف هارو میزنه برومش دم ماشین خودم خودمم مست بودم نمیتونستم رارندگی کنم صندلی جلورو دادم عقب خوابیدم صبح شده بود ماشین خیلی گرم بود ماشین و روشن کردم کولرشو زدم دیدم هنوز پرهام خوابه صندلیم رو صاف کردم دنده عقب رفتم نزدیکای خونمون بودیم که پرهام بیدار شد
الیا:پرهام پشو بریم خونه ما
پرهام:اینجا کجاست من کجام
الیا:وایییی
از ماشین پاده شدم درو بستم در عقب رو باز کردم
الیا:اگر میشه بلند شو بریم بالا چون خیلی خوابم میاد
پرهام هنوز مست بود
پرهام رو بلند کردم ماشین رو قفل کردم زنگ خونه رو زدم مامان زود باز کرد رفتم تو پرهام رو انداختم روی مبل خودمم افتادم روی اون یکی مبل
مامان:تو کجا بودی از دیشب کجا بود
بعد دمپایی رو دراورد و زد در کونم
الیا:اییییییی
پرهام:الیا خالا
یهویی از روی مبل بلند شد
پرهام:ای سرم چقدر درد میکنه
مامان:خاله حالت خوبع
پرهام:اره خوبم
مامان:شما دوتا دیشب باهم چیکار میکردین کجا؟
پرهام:دیشب خیلی حال داد
الیا:اره
پرهام:ولی خیلی تنگ بودی
الیا:اره خیلی هم بخاطر اون کار عرق کردم
مامان:ممظورتون چییییهههههه؟؟؟؟؟؟(باداد)
نکته:مامان منحرف الیا فکر کرده اینا کارای خاک برسری انجام دادن
منو پرهام با دادی که مامان زد هردوتامون دو متر پریدیم هوا
الیا:مامان اونجوری که تو فکر میکنی نیست
همچی رو برای مامان توضیح دادم
همون موقع دامون ایفونو زد مامان درو زد از در ورودی امد تو و یه دونه خوابوند زیر گوشم
(الان چی بازم دامون باهاش ازدواج کنه)
پارت23
یهو پرهام گفت
پرهام:الیا من خیلی دوست دارم
تعجب کرده بودم یعنی چی شاید مست بود این حرف هارو میزنه برومش دم ماشین خودم خودمم مست بودم نمیتونستم رارندگی کنم صندلی جلورو دادم عقب خوابیدم صبح شده بود ماشین خیلی گرم بود ماشین و روشن کردم کولرشو زدم دیدم هنوز پرهام خوابه صندلیم رو صاف کردم دنده عقب رفتم نزدیکای خونمون بودیم که پرهام بیدار شد
الیا:پرهام پشو بریم خونه ما
پرهام:اینجا کجاست من کجام
الیا:وایییی
از ماشین پاده شدم درو بستم در عقب رو باز کردم
الیا:اگر میشه بلند شو بریم بالا چون خیلی خوابم میاد
پرهام هنوز مست بود
پرهام رو بلند کردم ماشین رو قفل کردم زنگ خونه رو زدم مامان زود باز کرد رفتم تو پرهام رو انداختم روی مبل خودمم افتادم روی اون یکی مبل
مامان:تو کجا بودی از دیشب کجا بود
بعد دمپایی رو دراورد و زد در کونم
الیا:اییییییی
پرهام:الیا خالا
یهویی از روی مبل بلند شد
پرهام:ای سرم چقدر درد میکنه
مامان:خاله حالت خوبع
پرهام:اره خوبم
مامان:شما دوتا دیشب باهم چیکار میکردین کجا؟
پرهام:دیشب خیلی حال داد
الیا:اره
پرهام:ولی خیلی تنگ بودی
الیا:اره خیلی هم بخاطر اون کار عرق کردم
مامان:ممظورتون چییییهههههه؟؟؟؟؟؟(باداد)
نکته:مامان منحرف الیا فکر کرده اینا کارای خاک برسری انجام دادن
منو پرهام با دادی که مامان زد هردوتامون دو متر پریدیم هوا
الیا:مامان اونجوری که تو فکر میکنی نیست
همچی رو برای مامان توضیح دادم
همون موقع دامون ایفونو زد مامان درو زد از در ورودی امد تو و یه دونه خوابوند زیر گوشم
(الان چی بازم دامون باهاش ازدواج کنه)
۶.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.