دختر قاتل :part³²
دختر قاتل :part³²
ات:ک..کوک چ..چیکار کردی نباید اینجوری میشد
کوک:بهت گفتم هرکی نزدیکت بشه زنده نمیمونه مگ نه
ات:خفه شو ب چ جرعتی همچین کاری کردی کثافتتتت
کوک:ات آروم باش
ات:چطوری آروم باشم رفیقمو زدی کشتی الان میگی آروم باشم ی جوری نگو ک انگار اتفاقی نیوفتاده
کوک:خب ک چی اگ از اول جرعت کشتن نداشتی براچی مافیا شدی
ات:ببند دهنتوووووو (فشار اعصبی ب ات وارد شد)
ویو ات
چشام داشت تار میدید ولی نمیخواستم بیهوش بشم جوری ک نفهمیدم خودمو رسوندم به کانگ ...چرا من چم شده من احساساتم خاموش شده بود قرار بود قاتل پدر و مادرم پیدا کنم نه اینک دوباره این کوفتیاره برگردونم
ات:ک..کانگ کانگ پاشو خواهش میکنم ...زنگ بزنید امبولانسسسسس (داد)
کوک تا الان شکه شده بود ولی با داد ات ب خودش اومد
ات:(رو به خدمتکار)هویی کثافت نمیشنوییییی ؟ (داد)
خدمتکار :ب..بله (گوشیش رو برداشت رو زنگ زد ) الو الو آمبولانس ب این آدرس بفرستید بدجوری تیر خورده
اورژانس :آرامشتونو حفظ کنید آدرس رو بگید
خدمتکار آدرس رو گفت کوک نمیدونست چیکار کنه همه چی خیلی سریع براش میگذشت
ات:آقای جئون فکر نمیکنم از الان ب بعد بتونم تحملت کنم اون آمبولانس هیج وقت ب اینجا نمیرسه از اینجا ب بعد راهمون جداس
کوک:ات وایسا
ات:نه دیگ قرار نیس اینجا بمونم ..هوی تویی ک اونجا مث گاو نشستی نگا میکنی بیا کمک کن ببرمش تو ماشین بدوووو
بادیگارد :بله ارباب
کانگ رو بردن صندلی عقب ماشین خوابوندن.. ات نشست پشت فرمون و با سرعت روند سمت بیمارستان خودش چنان حال خوبی نداشت ولی اون تازه تونسته بود با کانگ خوب بشه نمیتونس از دستش بده
ویو ات
با تجربه هایی ک داشتم کارهایی ک بلد بودم کمک های اولیه رو روی کانگ انجام دادم هنوز زنده بود
۲ مین بعد (ات با سرعتی ک روند تونست اینقدر سریع برسه )
ویو ات
رفتم داخل بیمارستان
ات:دکتر دکتر خواهش میکنم ی ..ی مریض تو ماشینه خواهش میکنم نجاتش بدید
(دکتر شخصی اته)
دکتر :پرستار برانکارد و بیارید سریع
کانگ و بردن اتاق عمل ات همونجا بیهوش شد بهش آرام بخش و سرم تقویت کننده وصل کردن
۴ ساعت بعد
ویو ات
با سردرد و با دردی ک توی دستم بود بیدار شدم ک سریع چشامو بستم تا ب نور عادت کنم وقتی ب چشام ب نوز عادت کردن چشامو باز کردم یهو یاد کانگ افتادم سریع اینا ک بهم وصل بودو کندم رفتم سمت اتاق عمل هنوز تموم نشده بود ؟
رفتم سمت پذیرش
(اونجا میپرسن؟ نمیدونم هرچی ک هست من سر در نمیارم 😂)
ات:ببخشید آقای کانگ سو الان توی چ بخشی هستند؟
پذیرش : خانم ایشون چهارساعته عملش طول کشیده
ات:مرسی
ویو ات
رفتم همونجا جلو اتاق عمل نشستم ک بعد از نیم ساعت دکتر اومد بیرون
ات:د..دکتر حالش خوبه عمل چیشد ؟؟؟
دکتر .........
..........
ات:ک..کوک چ..چیکار کردی نباید اینجوری میشد
کوک:بهت گفتم هرکی نزدیکت بشه زنده نمیمونه مگ نه
ات:خفه شو ب چ جرعتی همچین کاری کردی کثافتتتت
کوک:ات آروم باش
ات:چطوری آروم باشم رفیقمو زدی کشتی الان میگی آروم باشم ی جوری نگو ک انگار اتفاقی نیوفتاده
کوک:خب ک چی اگ از اول جرعت کشتن نداشتی براچی مافیا شدی
ات:ببند دهنتوووووو (فشار اعصبی ب ات وارد شد)
ویو ات
چشام داشت تار میدید ولی نمیخواستم بیهوش بشم جوری ک نفهمیدم خودمو رسوندم به کانگ ...چرا من چم شده من احساساتم خاموش شده بود قرار بود قاتل پدر و مادرم پیدا کنم نه اینک دوباره این کوفتیاره برگردونم
ات:ک..کانگ کانگ پاشو خواهش میکنم ...زنگ بزنید امبولانسسسسس (داد)
کوک تا الان شکه شده بود ولی با داد ات ب خودش اومد
ات:(رو به خدمتکار)هویی کثافت نمیشنوییییی ؟ (داد)
خدمتکار :ب..بله (گوشیش رو برداشت رو زنگ زد ) الو الو آمبولانس ب این آدرس بفرستید بدجوری تیر خورده
اورژانس :آرامشتونو حفظ کنید آدرس رو بگید
خدمتکار آدرس رو گفت کوک نمیدونست چیکار کنه همه چی خیلی سریع براش میگذشت
ات:آقای جئون فکر نمیکنم از الان ب بعد بتونم تحملت کنم اون آمبولانس هیج وقت ب اینجا نمیرسه از اینجا ب بعد راهمون جداس
کوک:ات وایسا
ات:نه دیگ قرار نیس اینجا بمونم ..هوی تویی ک اونجا مث گاو نشستی نگا میکنی بیا کمک کن ببرمش تو ماشین بدوووو
بادیگارد :بله ارباب
کانگ رو بردن صندلی عقب ماشین خوابوندن.. ات نشست پشت فرمون و با سرعت روند سمت بیمارستان خودش چنان حال خوبی نداشت ولی اون تازه تونسته بود با کانگ خوب بشه نمیتونس از دستش بده
ویو ات
با تجربه هایی ک داشتم کارهایی ک بلد بودم کمک های اولیه رو روی کانگ انجام دادم هنوز زنده بود
۲ مین بعد (ات با سرعتی ک روند تونست اینقدر سریع برسه )
ویو ات
رفتم داخل بیمارستان
ات:دکتر دکتر خواهش میکنم ی ..ی مریض تو ماشینه خواهش میکنم نجاتش بدید
(دکتر شخصی اته)
دکتر :پرستار برانکارد و بیارید سریع
کانگ و بردن اتاق عمل ات همونجا بیهوش شد بهش آرام بخش و سرم تقویت کننده وصل کردن
۴ ساعت بعد
ویو ات
با سردرد و با دردی ک توی دستم بود بیدار شدم ک سریع چشامو بستم تا ب نور عادت کنم وقتی ب چشام ب نوز عادت کردن چشامو باز کردم یهو یاد کانگ افتادم سریع اینا ک بهم وصل بودو کندم رفتم سمت اتاق عمل هنوز تموم نشده بود ؟
رفتم سمت پذیرش
(اونجا میپرسن؟ نمیدونم هرچی ک هست من سر در نمیارم 😂)
ات:ببخشید آقای کانگ سو الان توی چ بخشی هستند؟
پذیرش : خانم ایشون چهارساعته عملش طول کشیده
ات:مرسی
ویو ات
رفتم همونجا جلو اتاق عمل نشستم ک بعد از نیم ساعت دکتر اومد بیرون
ات:د..دکتر حالش خوبه عمل چیشد ؟؟؟
دکتر .........
..........
۱۱.۹k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.