تک پارتی:ریتم عشق ویالون
تک پارتی:ریتم عشق ویالون
دخترکی هر روز صبح داخل بالکن کوچک خانه اش ویالون می زد با خود فکر می
کرد که ریتم ها اصلأ خوب نیست و استعداد کافی ندارد ولی اصلأ خبر نداشت
که پسرک همسایه هر روز صبح زود بلند میشه تا فقط ویالون زدن دخترک را
گوش کند شاید فقط گوش دادن به ویالون زدن دختر بهونه ای برای دیدن صورت
دخترک باشه شاید عشقی عمیق چندین ساله باشه ولی این می دونیم که پسرک
گلی پژمرده بود و با دیدن ویالون زدن دخترک شاداب شد.........این عشق چقدر
عمیق....و چقدر قرار عمیق تر بشه... وقتی چهر معصوم دختر را می دید لبخندی
که هیچ کس روی لب پسرک ندیده بود شکوفا می شد با لبخند شیرنش هر روز
صبح به دخترک نگاه می کرد
(ویو امروز)
امروز صبحم مثل همیشه پسرک بیدار شد و به بالکن رفت دخترک را دید که در
حال ویالون زدن است وقتی به تک تک اجزای صورت دخترک نگاه میکرد غمی ناگفته در چهرهاش بود چهره دختر به قدری غمگین بود که قابل توصیف نبود وقتی پسرک چهره غمگین دخترک دید قلبش تیر کشید یعنی چی شده بود چه اتفاقی افتاده بود که اینقدر ناراحتش کرده باشه تا آخرین نتهایی که دختر زد وایساد وقتی دختر ویالون روی میز کوچک بالکان گذاشت اشک در چشمانش حلقه زده بود دیگر طاقت نداشت غم دخترک را ببیند با صدایی رسا و نسبتا آروم گفت :
جونگ کوک: چیزیت شده
دخترک که با صدای پسر به خودش اومد با لحنی غمگین و آروم
ثنا : اوه شما اینجاید.......چیزی نیست
جونگ کوک: روزهاست ویالون زدن شما را تماشا میکنم ولی هیچ وقت ندیدم که گریه کنید یا غمی در چشمانتان باشد فقط یک ذره ناآروم بودید ولی چرا امروز اینقدر ناراحت هستید به خاطر کی به خاطر چی قصد بدی ندارم فقط میخوام کمکت کنم شاید تعجب کنی بگی چرا یک غریبه بخواد کمکم کنه ولی واقعاً قصد کمک دارم
ثنا: ممنون واقعا خوبم
پسر حس بدی داشت ولی خواست دلش به دریا بزنه و بگه عاشق دختر هست
جونگ کوک: اگه میشه بیاید بریم یک جا بشینیم
ثنا: اوه باشه حتماً
وقتی از خونه هر دو خارج شدن هر دو باهم هم قدم شدن به پارکی رسیدن و نشستن کوک با لحن بسیار زیبای حسش نسبت به دخترک گفت اولش دخترک کمی تعجب کرد ولی خوشحال بود یکی اینقدر عاشقش شده پس محکم بغلش کرد و
ثنا : منم دوست دارم...بیا تا آخرین لحظه با هم باشیم
جونگ کوک:چرا که نه حاضرم تمام دنیا باهات باشم
دخترکی هر روز صبح داخل بالکن کوچک خانه اش ویالون می زد با خود فکر می
کرد که ریتم ها اصلأ خوب نیست و استعداد کافی ندارد ولی اصلأ خبر نداشت
که پسرک همسایه هر روز صبح زود بلند میشه تا فقط ویالون زدن دخترک را
گوش کند شاید فقط گوش دادن به ویالون زدن دختر بهونه ای برای دیدن صورت
دخترک باشه شاید عشقی عمیق چندین ساله باشه ولی این می دونیم که پسرک
گلی پژمرده بود و با دیدن ویالون زدن دخترک شاداب شد.........این عشق چقدر
عمیق....و چقدر قرار عمیق تر بشه... وقتی چهر معصوم دختر را می دید لبخندی
که هیچ کس روی لب پسرک ندیده بود شکوفا می شد با لبخند شیرنش هر روز
صبح به دخترک نگاه می کرد
(ویو امروز)
امروز صبحم مثل همیشه پسرک بیدار شد و به بالکن رفت دخترک را دید که در
حال ویالون زدن است وقتی به تک تک اجزای صورت دخترک نگاه میکرد غمی ناگفته در چهرهاش بود چهره دختر به قدری غمگین بود که قابل توصیف نبود وقتی پسرک چهره غمگین دخترک دید قلبش تیر کشید یعنی چی شده بود چه اتفاقی افتاده بود که اینقدر ناراحتش کرده باشه تا آخرین نتهایی که دختر زد وایساد وقتی دختر ویالون روی میز کوچک بالکان گذاشت اشک در چشمانش حلقه زده بود دیگر طاقت نداشت غم دخترک را ببیند با صدایی رسا و نسبتا آروم گفت :
جونگ کوک: چیزیت شده
دخترک که با صدای پسر به خودش اومد با لحنی غمگین و آروم
ثنا : اوه شما اینجاید.......چیزی نیست
جونگ کوک: روزهاست ویالون زدن شما را تماشا میکنم ولی هیچ وقت ندیدم که گریه کنید یا غمی در چشمانتان باشد فقط یک ذره ناآروم بودید ولی چرا امروز اینقدر ناراحت هستید به خاطر کی به خاطر چی قصد بدی ندارم فقط میخوام کمکت کنم شاید تعجب کنی بگی چرا یک غریبه بخواد کمکم کنه ولی واقعاً قصد کمک دارم
ثنا: ممنون واقعا خوبم
پسر حس بدی داشت ولی خواست دلش به دریا بزنه و بگه عاشق دختر هست
جونگ کوک: اگه میشه بیاید بریم یک جا بشینیم
ثنا: اوه باشه حتماً
وقتی از خونه هر دو خارج شدن هر دو باهم هم قدم شدن به پارکی رسیدن و نشستن کوک با لحن بسیار زیبای حسش نسبت به دخترک گفت اولش دخترک کمی تعجب کرد ولی خوشحال بود یکی اینقدر عاشقش شده پس محکم بغلش کرد و
ثنا : منم دوست دارم...بیا تا آخرین لحظه با هم باشیم
جونگ کوک:چرا که نه حاضرم تمام دنیا باهات باشم
۴۸۵
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.