بک درحال خوردن توت فرنگیاش بود و رنگ قرمز توت فرنگی ها به
بک درحال خوردن توت فرنگیاش بود و رنگ قرمز توت فرنگی ها به خورد لب هاش رفته بود.
چان که محو بک شده بود آب دهنش رو قورت داد و گفت:
- هوسم کرد.یکم هم به من بده.
بک درحالی که آخرین تیکه ی توت فرنگی رو توی دهنش میذاشت گفت:
+تموم شد.این آخرین تیکه بود.
- توت فرنگی ها رو نمیگم.....
و رفت و کنار بک نشست و ادامه داد.....
- لب هایی که مزه ی توت فرنگی رو میدن رو می گم.
بک خنده ی ریزی کرد و با دهن پر گفت:
+ صبر کن تموم بشه......بعدش باشه.
- اما من همین الان میخوام.....
و لب های بک رو جوری بوسید که تونست مزه ی توت فرنگی ها رو بفهمه.
- همممم....چه توت فرنگی های خوشمزه ای.....بازم میخوام.....
و میخواست دوباره لب های بک رو ببوسه که بک گفت:
+ببین....تو حق نداری مزه توت فرنگی های منو رو بچشی.
- چه بیبیِ خسیسی دارم من......الان مثلاً اعصبانی هستی بیب؟
+اوهوم......
- الان یکاری میکنم که دیگه بیبیم از دستم اعصبانی نباشه.....
و دوباره لب هاش رو گذاشت روی لب های بک و هر دو آروم همدیگه رو بوسیدن و غرق همدیگه شدن......
چطور بود؟🙃🙂
خوب بود اصن؟🚶🗿
چان که محو بک شده بود آب دهنش رو قورت داد و گفت:
- هوسم کرد.یکم هم به من بده.
بک درحالی که آخرین تیکه ی توت فرنگی رو توی دهنش میذاشت گفت:
+تموم شد.این آخرین تیکه بود.
- توت فرنگی ها رو نمیگم.....
و رفت و کنار بک نشست و ادامه داد.....
- لب هایی که مزه ی توت فرنگی رو میدن رو می گم.
بک خنده ی ریزی کرد و با دهن پر گفت:
+ صبر کن تموم بشه......بعدش باشه.
- اما من همین الان میخوام.....
و لب های بک رو جوری بوسید که تونست مزه ی توت فرنگی ها رو بفهمه.
- همممم....چه توت فرنگی های خوشمزه ای.....بازم میخوام.....
و میخواست دوباره لب های بک رو ببوسه که بک گفت:
+ببین....تو حق نداری مزه توت فرنگی های منو رو بچشی.
- چه بیبیِ خسیسی دارم من......الان مثلاً اعصبانی هستی بیب؟
+اوهوم......
- الان یکاری میکنم که دیگه بیبیم از دستم اعصبانی نباشه.....
و دوباره لب هاش رو گذاشت روی لب های بک و هر دو آروم همدیگه رو بوسیدن و غرق همدیگه شدن......
چطور بود؟🙃🙂
خوب بود اصن؟🚶🗿
۲.۱k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.