زندگی مافیایی ما

زندگی مافیایی ما

پارت ۱۱

تهیونگ: امروز ما میخوایم یه خبر مهم رو اعلام کنیم

با این حرف تهیونگ همه به ما خیره شدن

تهیونگ: من و جئون این سوک با هم نامزدیم و توی جشن ۲۱ سالگی خانوم جئون جشن عروسی برگزار میشه خوشحال میشیم توی جشن حضور داشته باشید و باهم دست توی دست پایین اومدیم
چند نفری اومدن و تبریک گفتن
بلند شدم و رو به تهیونگ گفتم

این سوک: من میرم کیف و پالتوم و بردارم منتظرم باش

به سمت اتاق حرکت کردم کیف و پالتوم و برداشتم خواستم برم بیرون که صدای در اومد
پشتم به در بود و داشتم موهام و مرتب میکردم و در همون حال گفتم

این سوک: گفتم که منتظر باش الان میام

که با صدایی که شنیدم برگشتم سمت کسی که اومده بود داخل جیمین

جیمین: منتظر کی بودی مگه بیب؟

این سوک: منتظر نامزدم و من بیب تو نیستم پس بفهم چی میگی

جیمین:چرا نامزدیمون و بهم زدی؟مگه ما هم و دوست نداشتیم؟

قدم برداشتم سمتش و انگشت اشاره ام و کوبیدم به سینش

این سوک: عشق من به تو وقتی تموم شد که باعث شدی پدرم بمیره از اون موقع حالم ازت بهم میخوره حالام بکش کنار

هولش دادم و بیرون اومدم تهیونگ و دیدم که به ماشین تکیه زده و منتظر منه با لبخند رفتم سمتش و سوار شدم
این سوک :
دیدگاه ها (۲۵)

خببب شرایط پارت ۱۲لایک ۱۰ پارت ۱۱کامنت ۲۰ پارت ۱۱

دخترای پیج میاین یه گپ توی روبیکا برا خودمون بزنیم؟

زندگی مافیایی ما پارت ۱۰انگشت هام و توی انگشت های تهیونگ گره...

زندگی مافیایی ماپارت ۹در ماشین و برام باز کرد که سوار شدم خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط