زندگی مافیایی ما

زندگی مافیایی ما

پارت ۱۰

انگشت هام و توی انگشت های تهیونگ گره زدم و رفتیم داخل که جیمین به پیشوازمون اومد

جیمین: سلام نامزد سابق😏و دزد نامزد

اخم های من و تهیونگ توهم رفت مرتیکه آشغال اومد رید به اعصابمون

سلام کردیم و بی توجه رفتیم به طرف صندلی های خالی نشستم روی. صندلی و شروع کردم

این سوک: مرتیکه الاغ آخه مگه افلیجی که نمیتونی یه لبخند درست حسابی بزنی هان نگاه کن برا من پوزخند میزنه انگار خیلی جذاب میشه حالا پرو پرو اومده سلامم میکنه ایییش

تهیونگ: آروم باش نفست گرفت

این و درحالی می‌گفت که یه آب معدنی سمتم می‌گرفت

تهیونگ: و اینکه پارتی رو اون برگزار کرده پس باید بیاد سلام بده مادمازل

با حرص بهش نگاه کردم و با حالت قهر و عصبانیت روم و اونور کردم که لبخندی زد و دستم و توی دست گرمش فشرد

چند ساعتی گذشته بود و همه ی مهمونا اومده بودن به تهیونگ نگاه کردم که با علامتی که داد فهمیدم وقتشه بلند شد و دستش و سمتم دراز کرد دستم و توی دستش گزاشتم و به سمت جایگاه رفتیم
دیدگاه ها (۰)

زندگی مافیایی ماپارت ۱۱تهیونگ: امروز ما میخوایم یه خبر مهم ر...

خببب شرایط پارت ۱۲لایک ۱۰ پارت ۱۱کامنت ۲۰ پارت ۱۱

زندگی مافیایی ماپارت ۹در ماشین و برام باز کرد که سوار شدم خو...

شوهر دو روزه. پارت روال زندگی

#Gentlemans_husband#season_Third#part_272گوشیو کنار گذاشتم و...

عشق در مشروب 🍷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط