زندگی مافیایی ما

زندگی مافیایی ما

پارت ۹

در ماشین و برام باز کرد که سوار شدم خودشم دور زد و سوار شد خواستیم حرکت کنیم که تقه ای به شیشه خورد که یوری رو دیدم که دستش و دور بازوی شوگا حلقه کرده لبخندی زدم و خدافظی کردم و با مامان که داشت سوار ماشین میشد بای بای کردم و حرکت کردیم قرار شد راننده ام مامان رو بیاره و یوری هم با شوگا و منم با تهیونگ با صدای تهیونگ از فکر در اومدم و بهش نگاه کردم

تهیونگ: همونطور که میدونی این مهمونی رو جیمین برگزار کرده پس بهتره هواست و جمع کنی

این سوک: اه. آخه من چیکار کنم الان اههه

راستش جیمین دشمن ماست و قرار بود با اون نامزد کنم که یه دفعه همه چی عوض شد و نامزد بنده تهیونگ شدد
من یه حس هایی به جیمین داشتم ولی وقتی

باصدای تهیونگ که میگف رسیدیم از افکارم بیرون اومدم
دیدگاه ها (۰)

زندگی مافیایی ما پارت ۱۰انگشت هام و توی انگشت های تهیونگ گره...

زندگی مافیایی ماپارت ۱۱تهیونگ: امروز ما میخوایم یه خبر مهم ر...

از این به بعد هر پیام ناشناس یه پارت😜ناشناس تو بیو هست

جیمین فیک زندگی پارت ۷۴#

رمان { برادر ناتنی } پارت ۱۱

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط