زندگی در قلب نور

زندگی در قلب نور


&خب بچه ها قبل ازپرسش اقای مین و پسرش و اقای لی میان برای ارزیابی

پدر مگان پ. م. پدر یونگی پ.ی
پ.م سلام بچه ها.
پ. ی سلام امیدوارم بتونم مشکلاتتون حل کنم

&خب مگان بیا و (سه نفر دیگه)
+عالی واقعا عالی
÷خب بگا رفتی
+گاو
ویو مگان
رفتم اونجا که معلم ازم بپرسه ولی برعکسه اون چیزی که فکر میکردم فقط یک سوال نتونستم جواب بدم نمرم شد ۱۶ چرا چون یدون (و) نگفتم و یدونه جواب جابه جا دادم
+ینی چی
÷خانم همرو جواب داد
&ساکت من باید تشخیص بدم نمرش چنده یا تو
+ولش (رفت نشست)
÷ینی چی اوانا اونجا چیکار میکنن
+ولش کن
÷مگان زنگ خورد میری اعتراض میزنی
+نمیخواد ولش کن
÷میخواد
+اَه ولش کن
÷ای خدا


ویو مگان
دوستم خیلی گیر داد بود که برم اعتراض بزنم اخر تونستم راضیش کنم ولش کنه اخرای کلاس بود که احساس کردم یکی داره نگاهم میکنه پس خمیازه کشیدم که بفهمم کی که اقای مین هم خمیازه ارومی کشید

ویو یونگی
بعد از این که اون دختره که فکر کنم اسمش مگان نشست پدرم شروع کرد ژیر چشی نگاهش کردن نمیدونم چرا به این غزیه حس بدی دارم فکر کنم که ازش خوشش اومده

شرایط

۳لایک
۳کامنت