نمی توانم نبودنت را بلد باشم

نمی توانم نبودنت را بلد باشم
یاد بگیرم و تمرین کنم
من برای خودم از خودم چیزی نگه نداشتم
که بتوانم با خودم کنار بیایم
من این ساعت های طلسم شده را
شباهنگام اشک خواهم ریخت
در قنوتم تو را ذکر خواهم گفت
و در سجده عبادت
امشب ستارگان را به تعظیم تو واداشته ام
و همه غزل ها را به اسم تو ردیف
من بغض می خورم و
جایت را خالی می کنم
دیدگاه ها (۱)

آدم از عشق چه میخواهد به جز قلبی که برایش بتپد به جز نگاهی ک...

شب تن پوشے ست از خیال تو آن جا ڪه یادت قرار از پهنه ے خواب ه...

آغوش سردمرا ببین محتاج دوزخ توامروشننما چشمدلخورشید کاشانه ت...

از خدا پنهـان نبود و از تو پنهـان میکنمبعـدِ" #دل_بسـتن_به_ت...

سه پارتی (درخواستی) P2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط