Happy birthday 🎂
Happy birthday 🎂
ا.ت«های من ا.تم....دوست دختر جیهوپم......جیهوپ صاحب یه شرکت مدلینگ ت ی کره هست و خیلی معروفه......توی خونه روی کاناپه نشسته بودم.......جیهوپ کار داشت و نمیتونس بیاد بريم خرید.....منم نشستم فیلم نگاه کردم......
هوپی«امروز به بهونه اینکه جلسه دارم نمیتونم برم خرید موندم تا برنامه تولد ا.ت رو با بچه ها بریزیم.....فردا تولدش بود.....فردا یه سورپرایز بزرگ براش دارم البته اگه بعدش کتکم نزنه....
شب۱۰
ا.ت«آشپز خونه بودم و داشتم میز رو میدیدم......جیهوپ چند باری گفته بود برای شام منتطر نمونم البته برای وقتایی که کار داشت.....ولی بازم منتطر موندم که بالاخره اومد.....رفتم برای استقبالش...«سلام خوش اومدی
جیهوپ«سلام ممنون.....ببینم غذا چی پختی که بوش کل خونه رو برداشته
ا.ت«کیمیای و دوبوکی و کیمباپ
جیهوپ«ماشالله خانم سر آشپز
ا.ت«اینا رو ول کن برو لباساتو رو عوض کن بیا شام
چند مین بعد سر میز
جیهوپ«مگه نگفتم برای شام منتظرم نمون
ا.ت«منم گشنم نبود منتطر موندم بیای
جیهوپ«باشه...ببخشید
ا.ت«برای چی
جیهوپ«خرید
ا.ت«اشکال نداره
غروب
ا.ت«جیهوپ بهم گفت امروز توی پارک کنار شرکت منتظرش باشم تا بريم بیرون بگردیم.......یعنی تولدم یادش رفته...معلومه.....
دینگ دونگ*مثلا صدای پیام://
ا.ت«جیهوپ بود گفت بدم سمت دکان اونجا .....داشتم میرفتم که یه کیسه کردن سرم و به زور سوار ماشین کردنم.....همه اینا یهویی اتفاق افتاد.....«هعی ولم کنید شما کی هستید
؟«رئیس گفته ببریمش سمت مخفیگاه
¿«بهتره حرف نزنی همه چی رو به موقعش میفهمی
ا.ت«کلی سرو صدا میکردم و غر میزدم.....بعد یه مدت طولانی بالخره ماشین وایستاد.....از ماشین پیاده کردن و به سمت نامعلومی هدایتم میکردن.....بعد یه مدت کیسه رو برداشتن و......
"سورپرایززززز"
(برف شادی و کلی جینگی پینگیلی)
ا.ت«وای قلبم اینجا چه خبره؟
جیهوپ«خب راستش این یه سورپرایز تولده
ا.ت«سکته دادی بیشعور
جیهوپ«ببخشید حالا برو داخل کلبه و اونجا لباس برات آماده کردم کلی هم وسیله هست آماده شو بیا
ا.ت«حرصی رفتم داخل کلبه و آماده شدم.....
شب بعد بریدن کیک
جیهوپ«جلوی ا.ت زانو زدم و حلقه رو در آوردم.....«ا.ت میشه بقیه عمرمو باهات شریک شم؟
ا.ت«تو شک بدی فرو رفتم....«آ..ره
جیهوپ«همه جیغ و داد هورا میکردن.....حلقه رو دستش کردم و........
ا.ت«های من ا.تم....دوست دختر جیهوپم......جیهوپ صاحب یه شرکت مدلینگ ت ی کره هست و خیلی معروفه......توی خونه روی کاناپه نشسته بودم.......جیهوپ کار داشت و نمیتونس بیاد بريم خرید.....منم نشستم فیلم نگاه کردم......
هوپی«امروز به بهونه اینکه جلسه دارم نمیتونم برم خرید موندم تا برنامه تولد ا.ت رو با بچه ها بریزیم.....فردا تولدش بود.....فردا یه سورپرایز بزرگ براش دارم البته اگه بعدش کتکم نزنه....
شب۱۰
ا.ت«آشپز خونه بودم و داشتم میز رو میدیدم......جیهوپ چند باری گفته بود برای شام منتطر نمونم البته برای وقتایی که کار داشت.....ولی بازم منتطر موندم که بالاخره اومد.....رفتم برای استقبالش...«سلام خوش اومدی
جیهوپ«سلام ممنون.....ببینم غذا چی پختی که بوش کل خونه رو برداشته
ا.ت«کیمیای و دوبوکی و کیمباپ
جیهوپ«ماشالله خانم سر آشپز
ا.ت«اینا رو ول کن برو لباساتو رو عوض کن بیا شام
چند مین بعد سر میز
جیهوپ«مگه نگفتم برای شام منتظرم نمون
ا.ت«منم گشنم نبود منتطر موندم بیای
جیهوپ«باشه...ببخشید
ا.ت«برای چی
جیهوپ«خرید
ا.ت«اشکال نداره
غروب
ا.ت«جیهوپ بهم گفت امروز توی پارک کنار شرکت منتظرش باشم تا بريم بیرون بگردیم.......یعنی تولدم یادش رفته...معلومه.....
دینگ دونگ*مثلا صدای پیام://
ا.ت«جیهوپ بود گفت بدم سمت دکان اونجا .....داشتم میرفتم که یه کیسه کردن سرم و به زور سوار ماشین کردنم.....همه اینا یهویی اتفاق افتاد.....«هعی ولم کنید شما کی هستید
؟«رئیس گفته ببریمش سمت مخفیگاه
¿«بهتره حرف نزنی همه چی رو به موقعش میفهمی
ا.ت«کلی سرو صدا میکردم و غر میزدم.....بعد یه مدت طولانی بالخره ماشین وایستاد.....از ماشین پیاده کردن و به سمت نامعلومی هدایتم میکردن.....بعد یه مدت کیسه رو برداشتن و......
"سورپرایززززز"
(برف شادی و کلی جینگی پینگیلی)
ا.ت«وای قلبم اینجا چه خبره؟
جیهوپ«خب راستش این یه سورپرایز تولده
ا.ت«سکته دادی بیشعور
جیهوپ«ببخشید حالا برو داخل کلبه و اونجا لباس برات آماده کردم کلی هم وسیله هست آماده شو بیا
ا.ت«حرصی رفتم داخل کلبه و آماده شدم.....
شب بعد بریدن کیک
جیهوپ«جلوی ا.ت زانو زدم و حلقه رو در آوردم.....«ا.ت میشه بقیه عمرمو باهات شریک شم؟
ا.ت«تو شک بدی فرو رفتم....«آ..ره
جیهوپ«همه جیغ و داد هورا میکردن.....حلقه رو دستش کردم و........
۴۰.۵k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.