درخواستی...
وقتی به دوستت میگی من هیکل درشت میخواستم ولی ببین چی گیرم اومده...
______
بچه هاایییی عزیززززز اسم.اتهههه
هرکی میخواد بگه پیوی بفرستم
اسمات نمینویسم
اولش؟
^^^^^^^^^^
+نگاش کن...خداییییی
×چی میگیییی خیلیم خوبه چیکارش داری
+اخه من نمیگم...
تهیونگ نزاشت ادامه حرفمو بزنم...
_کافیه...
و دستمو کشید و برد تو ماشین...سکوت فرا گرفته بود...
+تهیونگ...
_فقط ساکت شو
حرفی نزدم...خیلی گند زدم خداااا
[[[[[[[[[]]]]]]]]]
رسیدیم خونه که تهیونگ دستمو انقد سفت کشید بغض منو گرفت رفتیم اتاقو منو چسبوند به دیوار...جوری دستامو گرفته بود که حس نمیکردمشون...
_هیکل درشت ها؟^تهش با داد^
+تهی...
_فقط نگاه کن...
پرتم کرد رو تختو روم خیمه زد...واقعا ترسیده بودم رو پاش نشست کتشو دراورد و دوباره خیمه زد...شروع کرد به ناز کردن موهام...
_چرا این قیافت نمیزاره...چرا دلم نمیاد پارت کنم؟
هیچی نگفتم که کنارم دراز کشید..
خواستید ادامشو میدم
______
بچه هاایییی عزیززززز اسم.اتهههه
هرکی میخواد بگه پیوی بفرستم
اسمات نمینویسم
اولش؟
^^^^^^^^^^
+نگاش کن...خداییییی
×چی میگیییی خیلیم خوبه چیکارش داری
+اخه من نمیگم...
تهیونگ نزاشت ادامه حرفمو بزنم...
_کافیه...
و دستمو کشید و برد تو ماشین...سکوت فرا گرفته بود...
+تهیونگ...
_فقط ساکت شو
حرفی نزدم...خیلی گند زدم خداااا
[[[[[[[[[]]]]]]]]]
رسیدیم خونه که تهیونگ دستمو انقد سفت کشید بغض منو گرفت رفتیم اتاقو منو چسبوند به دیوار...جوری دستامو گرفته بود که حس نمیکردمشون...
_هیکل درشت ها؟^تهش با داد^
+تهی...
_فقط نگاه کن...
پرتم کرد رو تختو روم خیمه زد...واقعا ترسیده بودم رو پاش نشست کتشو دراورد و دوباره خیمه زد...شروع کرد به ناز کردن موهام...
_چرا این قیافت نمیزاره...چرا دلم نمیاد پارت کنم؟
هیچی نگفتم که کنارم دراز کشید..
خواستید ادامشو میدم
۴.۷k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.