.موهایم را شانه میکردم...
.موهایم را شانه میکردم...
خستگی نم خورده ای از لابه لای بند موهایم روی زمین می ریخت...
به خیالم که شاید مال من شود...
ناگهان به نبودش فکر کردم و هی شانه زدم...
هنوز نیامده به رفتنش فکر کردم...
به اینکه اگه برود چگونه فرو میریزم..!
به تمام مسیر هایی که میتواند خاطره هایمان باشد فکر کردم و شانه زدم..
به خنده هایی که بعده ها شاید،خون دل هایم بشوند!
به دختر شکسته ای با موهای آشفته فکر کردم و شانه زدم...
شانه و زدم و به قلبی فکر کردم که خالی تر از قبل،میتپد...
تصمیم گرفتم دور بماند..!
از دور به خیالش بنشینم و شانه کنم موهایی که میتوانست برای او باشد..
دوستش دارم اما...!
چقدر که باید شانه کنم...
#زهــــرا_کوهستــانی
خستگی نم خورده ای از لابه لای بند موهایم روی زمین می ریخت...
به خیالم که شاید مال من شود...
ناگهان به نبودش فکر کردم و هی شانه زدم...
هنوز نیامده به رفتنش فکر کردم...
به اینکه اگه برود چگونه فرو میریزم..!
به تمام مسیر هایی که میتواند خاطره هایمان باشد فکر کردم و شانه زدم..
به خنده هایی که بعده ها شاید،خون دل هایم بشوند!
به دختر شکسته ای با موهای آشفته فکر کردم و شانه زدم...
شانه و زدم و به قلبی فکر کردم که خالی تر از قبل،میتپد...
تصمیم گرفتم دور بماند..!
از دور به خیالش بنشینم و شانه کنم موهایی که میتوانست برای او باشد..
دوستش دارم اما...!
چقدر که باید شانه کنم...
#زهــــرا_کوهستــانی
۱.۸k
۰۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.