ادامه

ادامه.
+خب اون مال قدیما بود
م.ه. گگگگمال گدیما بود.
+آههه ببخشید مامانم یکم شک شده
_😂🤧😂. ـ
+واییی شوگا😂😂😂
نامجون: به به آقای شــــــــــوگـــــــــا
_که من مودیم.
نامی: نیستی؟
_نع
نامی: دلم برات تنگ شد.
_منم😭
این موضوع که اونا هم از هم بدشون میومد و هم هم دیگه رو دوست داشتن واسه هم دیگه خیلی خیلی عجیب بود ولی هانا به مودی بودنشون عادت کرد بالاخره رضایت رو هم از نامی و هم از مادر هانا گرفتن و قرار بود که هفته آینده عروسی بر قرار بشه.
. شب عروسی.
با ورود هانا و یونگی همه جیغ و داد کشیدن .
به سمت جایگاه حرکت کردن که کشیش اونجا وایساده بود
&آقای مین آیا سوگند میخورید تا آخر عمر کنار کیم هانا بمونید و هیچ وقت تنهاشون نزارین(این چرت و پرتا رو از خودم گفتم فکر نکنین کشیشای بیچاره اینجوری میگن😂همش از اسکلیه خودمه😂🤧😂)
_بله.. سوگند میخورم(الهییییییی میشه فردا بیام خاستگاریت؟!)
کشیش:(دوباره همون چرت و پرتا رو میگه. )
+بله سوگند میخورم .
خلاصه که اون صحنه جذاب رو سانسور میکنیم(مناسب سنتون نیست)
(راستی شب خیلی س. ک. سی ای رو گزروندن که بازم مربوط به سن ما نیست)
3 سال بعد.
&مامان .. مامان نگا تون.
+این چیه؟! گوریله؟!
&نه این تویی.
+من؟؟!!!! این گربه کیه؟
&اینکه گلبه نی.. این بابییه.
+این کوالا کیه؟!
&اینکه کوالا نیست.. دایی نامجون.
+یونگی بیا بچتو جمع کن ببر.
_آفرین بابایی همیشه جذابه.
+هانگی خیلی...
_عهه عزیزم.
+من تو رو زاییدم نه بابات.
&ولی بابا گفت من تو رو تو شکم مامان ساختم.
+چیییییییییییییییی؟؟؟
_هیچی!!(صوت زدن)
+این الان چی گفت؟؟؟؟؟؟؟؟
_هانگی.. تو الان چی گفتی؟!
&گوفتم با...
_با... باسن.
+یونگی؟؟؟؟ بگو مامانی.
&با..
_میگه باند جدید بخریم.
&عههه نه... میگم بابایی گفت من تو رو تو شکم مامانت درست کردم.
+چجوری؟
&گفت شب که من میخوابم شما میرین تو اتاق زیر پتو کارای بد میکنین منم گوشی بابا رو قایمکی گرفتم رفتم تو چت جی پی تی رو حالت ویس گزاشتم ازش پورسیدم بچه چجوری درست میشه بهم همه چیو گفت البته بعضی چیزارم سانسور کرد ولی من رفتم تو گوگل سرچ کردم دیدم.
_+هانگییییییی.
&مامان اون صدا از درده؟!
+کدوم؟!
&ناله.
_نه بابایی از لذته.
+یونگی به کاناپه سلام کن.
_نه.
+آره.
&میخواین رو کاناپه باهم برین رو کار؟! میشه منم ببینم؟!
+به نظرت این زیادی نمیدونه(از زیادی گذشته خواهرم🤥🤌🏻😂)
+به نظرت باعث و بانیش کیه؟!
&بابا.
_اَی خایم...
+هوییییی بیتربیت بی نفهم.
_بی نفهم؟! جدیده.
+از دست تو از بس منو حرص میدی تکلمم از 10 از 10 به چص از 10 تبدیل شد(😂😂😂😂)
&مامان..بابا گ...
_+خفه بسه خیلی میدونی.
_هانا این از منو تو هم بیشتر میدونه.
+آره عزیزم امشب رو کاناپه میخوابی.
_باش... چی نهههه.


خلاصه زندگی هانا و یونگی به خاطر هانگی به گا رفت


_هانا درو باز کن
+نمیکنم
_کاناپه سفته کمر درد میگیرم
+به...
_عقلاً کلید اتاقا رو بده.
+هه بهت بدم که شب راحتی داشته باشی؟!
تو خواب ببین.
_چرا اتاقا رو قفل کردی؟!
&بابایی میشه ساکت باشی میخوام بخوابم.
_ای من دهن تو یکی رو آسفالت میکنم.
&باشه شب بخیر.
_اههههه خداااا بچمم ازم حساب نمیبره.


زندگی با بچه... پر از دردسر میباشد
پایان
دیدگاه ها (۹)

Happy birthday jimin You are in the heart of all ARMY and......

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝑷𝒂𝒓𝒕 ¹⁶+خب.. من میرم گیم بزنم یونگی هومی گف...

#𝑺𝑨𝑭𝑬_𝑾𝑰𝑻𝑯_𝒀𝑶𝑼𝒑𝒂𝒓𝒕 ³⁸دو روز بعد. تو این سه روزی که اونجا بود...

رای گیری 2025 فندومhttps://www.thetopfamous.com/which-k-pop-...

پارت ۲۲بچه ها بشدت گشادیم میاد شرمندهته. خیلی خب بیا کادوتو ...

پارت۴ نامی. آره چه خواهشی؟هیچی....... بیخیالنامی. بگو ببینم ...

روزی که شب میشه_________________________پارت1❣️هانا تازه از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط