ازدواج اجباری پارت 23

ویو ا/ت
رسیدیم مهمونی که یونگی رفت کنار اعضا و نشست منم پیشش بودم نامجون و تهیونگ و جیهوپ زن داشتم بقیه سینگل بودن
نگاهم افتاد به جیمین که اونجا وایساده بود داشت یک دختری رو نگاه می کرد
ا/ت:داشش خرم عاشق شده
جیمین:چی می گی تو
ا/ت:دوساعته زل زدی به اون دخترع همچون مالی هم نیستا چجوری عاشقش شدی خر
جیمین:از تو قشنگ تره
ا/ت:منه دسته گلو به این خطاب می کنی
جیمین:اووو؟ دسته گللل؟ برو بابا از خونه رفتی تازه آرامش اومده به خونه
ا/ت:یعنی چی
جیمین:یعنی دیگه نیستی غرغرتا گوش بدم و هعی داد بزنی بگی (صداشو نازک می کنه) جیمیننن فر مژه ام کووو جیمیننن لباس سفیدم که یقه اش مروارید داشت کووو جیمیننن لیپ گلاسم و ندیدی
ا/ت:من اینطوری نیستممم
جیمین:حقیقت تلخه
ا/ت:من دیگه یک لحظه ام پیش تو نمی مونم بی‌شعور نفهم
جیمین:به سلامت
رفتم دست شویی که رژم بزنم که از تو دست شویی صدایی اومد
ناشناس:کسی اونجا هست
ا/ت:من.. من هستم
ناشناس:ببخشید پد دارید
ا/ت:بله دارم
ناشناس میشه بهم بدید
ا/ت:بفرما
ناشناس: مرسی
چند دقیقه صبر کردم که اومد بیرون و خیلی خوشگل بود و مخصوصا لباسش خیلی خوشم اومد مخصوصا از پوستش که شیشه ای شفاف بود و کرم نزده بود فقط تینت زده بود
ا/ت:حالتون خوبه خانومه؟
ناشناش:مین لاران هستم
ا/ت:منم مین ا/ت هستم
لاران:توی خاندان ما هستی پس چرا من نمی شناسمت
شصالان دقت کردم فامیلیش مین بود
ا/ت:نه من پارک هستم و با مین یونگی ازدواج کردم
لاران:با پسر عموی من؟
ا/ت:چی
لاران:مین یونگی پسر عموی منع و چون آمریکا بودم نتونستم بیام عروسیش ولی خوشبحالش چه زن مهربونی و خوشگلی داره
ا/ت:تو که از من خوشگل تری
لاران:به پای تو نمی رسم
ا/ت:نه بابا
لاران:شماره ات و بهم بده
ا/ت:... ام 0917........
لاران:دوست باشیم
ا/ت:آره دوست باشیم
یونگی
ا/ت تقریبا نیم ساعته رفته دست شویی هنوز نیومده نگران شدم و رفتم سمت دست شویی که دیدم ا/ت داره شماره اش و به یکی می ده
دیدگاه ها (۱۴)

ازدواج اجباری پارت 24

ازدواج اجباری پارت 25

ازدواج اجباری پارت 22

ازدواج اجباری پارت 21

پارت ۴۰ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۳۵ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۳۳ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط