و عشق آنقدرها هم که فکر می کردیم

و عشق آنقدرها هم که فکر می کردیم

عادلانه نبود!

زن همسایه عاشق شد،

پیراهن بلندتری دوخت...

من عاشق شدم،

گریه های بلند تری سَر دادم...

در عصر ما همه همیشه دیر می رسند!

یکی به اتوبوس،

یکی به قطار،

یکی به یکی...

 

| #رویا_شاه_حسین_زاده |
دیدگاه ها (۳)

پرسیدم:خوبی؟خندید و گفت:"ول میچرخیم علاف نباشیم"نشسته بود رو...

فقط همین دلیل کهمن مَحرَم اسرارش بودمکافی بودتا هرگز نتوانمم...

#دوراهی۲#پارت۲۴~من نمی‌خوام ی عمر تو فرار باشم علیرضا گفت×ای...

#دوراهی۲#پارت۲۳ولی گفت ب وقتش من هرروز تو پارک رو به رویی با...

پارت ۲که میا دوستم اومد پیشم میا: سلام ا/ت حالت چطوره کره خر...

اولین دیدار

پارت 7

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط