دوراهیپارت
#دوراهی۲#پارت۲۳
ولی گفت ب وقتش من هرروز تو پارک رو به رویی با چهره جدیدی ک داشتم بودم و منتظر بودم سایه رو ببینم اما نمیدیدم برای جبران زحمات امیر تصمیم گرفتم ک حتی ب عنوان آبدارچی هم تو شرکت کار کنم و بدون حقوق اما امیر قبول نکرد و چون میدونستم حسابداری یاد گرفتم منو ب عنوان حسابدار اما با حقوق استخدام کرد وقتی مثل همیشه منتظر سایه بودم دیدم ک با رضا اومد پایین اولش جا خوردم و فکر کردم با رضا هستی اما چهره ات نشون میداد ک دست کمی از مرده متحرک نداری
تعقیب کردمتون و وقتی دیدم ک رفتین سراغ ی دکه روزنامه فروشی و نیازمندی خریدین و رضاو تو مدام زنگ میزنین فهمیدم دنبال کار میگردین برای همین زنگ زدم ب امیر و شماره رضا رو دادم ک پیامک تبلیغاتی بفرسته امیر خیلی دنبال حسابدار بود و این تو روز های استخدامی کمک بزرگی ب من و امیر میکرد
روز استخدامی من تو آبدارخونه شمارو نگا میکردم
خلاصه شمارو استخدام کرد خیلی هم خوشحال شدم دیگ نزدیکم بودین حال تورو ک دیدم فهمیدم ک از اول همه چی اتفاقی بود وحقه ای در کار نبود حالم خراب بود و مدام میرفتم بیرون از اتاق و ب امیر زنگ میزدم
حتی برنامه شمال هم الکی بود و اگر هم سایه پیشنهاد نمیداد خودم پیشنهاد رفتن ب شمال رو میدادم وقتی هم دیدم ک تو حاضر نیستی کی رو جای من بزاری حالم بهتر شد و مدام دنبال بهونه بودم ک بهت بگم وقتی هم ک شمال اون پسره مزاحم شد من زدم بیرون و رضا اومد پشت سرم من نفهمیدم مدام ب خودم بلند بلند میگفتم دیگ طاقت ندارم و بهش میگم. ک یهو رضا گفت
علیرضا ....خودمو باختم و رفتم بغلش کردم رضا مات و مبهوت بود اون خیلی وقت بود ک ب من شک کرده بود حتی تو راه شمال دید ک ی اس ام اس امیر ک برام اومد ک نوشته علیرضا رسیدی خبر بده
وقتی هم فکر انتقام تو فهمیدم سریع خودمو رسوندم و حالا هم ک اینجام
+تو اون نامه چی نوشتی
×بزار بهت ثابت کنم نامه ها تو صندوقچه بود روی پاکت ها مثلاً نوشته بودم
اولین نامه عاشقانه من برای تو که به دستت نمیرسد و دومینو و.... تو آخریش ازت شکایت کردم از غرور له شده از روز آخر زندگیم و...
زدم زیر گریه نمیدونستم خوشحالم یا ناراحت
+یعنی تو زنده بودی
×ببخش منو
+پس بگو چرا گفتی میبخشی یا ن
×حالا میبخشی؟
+مگه میشه نبخشم درسته نابود شدم اما همین ک هستی خودش کلی جای شکرش باقیه
×دیگ از پیشت نمیرم
سارا بلند شد و گفت
~من دیگ باید برم خوش باشی خواهر
+تیکه بود ؟
~نمیدونم
بعد هم رفت
+کم گند نزدی ب زندگیم حالا هم اینجوری نرو
~من نمیخوام ی عمر تو فرار باشم
پ.ن
ی نیم چه پارت دیگ مونده ک تموم بشه
نظرتون بگین و اینک میدونم کم بود دیگ شرمنده 🙏❤️
#خاص #جذاب #عاشقانه #عشق
ولی گفت ب وقتش من هرروز تو پارک رو به رویی با چهره جدیدی ک داشتم بودم و منتظر بودم سایه رو ببینم اما نمیدیدم برای جبران زحمات امیر تصمیم گرفتم ک حتی ب عنوان آبدارچی هم تو شرکت کار کنم و بدون حقوق اما امیر قبول نکرد و چون میدونستم حسابداری یاد گرفتم منو ب عنوان حسابدار اما با حقوق استخدام کرد وقتی مثل همیشه منتظر سایه بودم دیدم ک با رضا اومد پایین اولش جا خوردم و فکر کردم با رضا هستی اما چهره ات نشون میداد ک دست کمی از مرده متحرک نداری
تعقیب کردمتون و وقتی دیدم ک رفتین سراغ ی دکه روزنامه فروشی و نیازمندی خریدین و رضاو تو مدام زنگ میزنین فهمیدم دنبال کار میگردین برای همین زنگ زدم ب امیر و شماره رضا رو دادم ک پیامک تبلیغاتی بفرسته امیر خیلی دنبال حسابدار بود و این تو روز های استخدامی کمک بزرگی ب من و امیر میکرد
روز استخدامی من تو آبدارخونه شمارو نگا میکردم
خلاصه شمارو استخدام کرد خیلی هم خوشحال شدم دیگ نزدیکم بودین حال تورو ک دیدم فهمیدم ک از اول همه چی اتفاقی بود وحقه ای در کار نبود حالم خراب بود و مدام میرفتم بیرون از اتاق و ب امیر زنگ میزدم
حتی برنامه شمال هم الکی بود و اگر هم سایه پیشنهاد نمیداد خودم پیشنهاد رفتن ب شمال رو میدادم وقتی هم دیدم ک تو حاضر نیستی کی رو جای من بزاری حالم بهتر شد و مدام دنبال بهونه بودم ک بهت بگم وقتی هم ک شمال اون پسره مزاحم شد من زدم بیرون و رضا اومد پشت سرم من نفهمیدم مدام ب خودم بلند بلند میگفتم دیگ طاقت ندارم و بهش میگم. ک یهو رضا گفت
علیرضا ....خودمو باختم و رفتم بغلش کردم رضا مات و مبهوت بود اون خیلی وقت بود ک ب من شک کرده بود حتی تو راه شمال دید ک ی اس ام اس امیر ک برام اومد ک نوشته علیرضا رسیدی خبر بده
وقتی هم فکر انتقام تو فهمیدم سریع خودمو رسوندم و حالا هم ک اینجام
+تو اون نامه چی نوشتی
×بزار بهت ثابت کنم نامه ها تو صندوقچه بود روی پاکت ها مثلاً نوشته بودم
اولین نامه عاشقانه من برای تو که به دستت نمیرسد و دومینو و.... تو آخریش ازت شکایت کردم از غرور له شده از روز آخر زندگیم و...
زدم زیر گریه نمیدونستم خوشحالم یا ناراحت
+یعنی تو زنده بودی
×ببخش منو
+پس بگو چرا گفتی میبخشی یا ن
×حالا میبخشی؟
+مگه میشه نبخشم درسته نابود شدم اما همین ک هستی خودش کلی جای شکرش باقیه
×دیگ از پیشت نمیرم
سارا بلند شد و گفت
~من دیگ باید برم خوش باشی خواهر
+تیکه بود ؟
~نمیدونم
بعد هم رفت
+کم گند نزدی ب زندگیم حالا هم اینجوری نرو
~من نمیخوام ی عمر تو فرار باشم
پ.ن
ی نیم چه پارت دیگ مونده ک تموم بشه
نظرتون بگین و اینک میدونم کم بود دیگ شرمنده 🙏❤️
#خاص #جذاب #عاشقانه #عشق
- ۱۸.۶k
- ۱۱ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط