در سینه که یاد تو نباشد نفسی نیست

در سینه که یاد تو نباشد نفسی نیست
این خانه که نه بی تو جهان جز قفسی نیست

از کوچه ی این شهر که عطر تو سفر کرد
ویران شده آنقدر گمانم که کسی نیست

ای کاش کسی حرف دلم را به تو میگفت
در سر به جز از عشق تو زیبا هوسی نیست

با خاطره ها سوخته ام جای تو خالیست
افسوس که برشانه ی تو دسترسی نیست

زیبای منی ، ماه منی ،عشق منی تو
بعد از تو گلستان ِجهان خار وخسی نیست

من عاشقم از عشق تو چون سنگ صبورم
در سینه که یادِ تو نباشد نفسی نیست
دیدگاه ها (۱)

عشق میخواهم ولی همراه اشک و آه نه!رشتهء مستحکمی، بازی باد و ...

چون سنگها صداے مرا گوش مے ڪنیسنگے و ناشنیده فراموش مے ڪنیرگب...

یک قدم برداشتم دور از تو سرگردان شدمآنقدر باریدم و باریدم و ...

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌این حنجره این باغ صدا را نفروشیداین پنجره این خاطر...

مرگ

رمان زخٰم عشق تـو پـارت یازدهـم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط