هفتآسمون
#هفت_آسمون❤️
#پارت_29💋
ارسلان🎈
که یهو گوشیمو از دستم کشید
منم از دسش کشیدم
_ چیکار میکنی تو
+ عه عشقمممم
_ خفه شو هی عشقم عشقم
بابای دیا= آقا ارسلان چیزی شده؟؟
_ نه چیزی نیس
بابای دیا= خوب نیست با نامزدتون با داد حرف بزنید
تینا= میبینید عمو جون با من چقد بد حرف میزنه😩
_ عمو ببخشیدا ولی این نامزد من نیست من اصلا نامزد ندارم اینم که میبینید به من هی میچسبه........
مامان= ارسلان جان بسه
_ مامان خب بزار بگم که این ایکبی....
سینا نزاشت حرفمو ادامه بدم و گفت
سینا= ارسلان با خواهر من درست حرف بزن خواهر من خیلی بهتر از اونه که انقد به خودش میرسه که همه جاش تپله و آدم هوسش میشه
_ الان منظورت با کیه
با چشاش به دیانا اشاره کرد
که یهو بلند شدم یقشو گرفتم چسبوندم ش به دیوار عمو احسان( بابای دیانا_شخصیت خیالی) و عمو بهبود (شوهر خالم) بلند شدن خانوما هم تو آشپزخونه داشتن به ما نگاه میکردن
_ یک بار دیگه از این غلطا بکنی من میدونم و تو لاشخور فهمیدی(با داد)
یدونه سیلی محکم بهش زدم و رفتم تو یکی از اتاقا فک کنم اتاق دیانا بود
بعد از چند دقیقه یکی در زد
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#پارت_29💋
ارسلان🎈
که یهو گوشیمو از دستم کشید
منم از دسش کشیدم
_ چیکار میکنی تو
+ عه عشقمممم
_ خفه شو هی عشقم عشقم
بابای دیا= آقا ارسلان چیزی شده؟؟
_ نه چیزی نیس
بابای دیا= خوب نیست با نامزدتون با داد حرف بزنید
تینا= میبینید عمو جون با من چقد بد حرف میزنه😩
_ عمو ببخشیدا ولی این نامزد من نیست من اصلا نامزد ندارم اینم که میبینید به من هی میچسبه........
مامان= ارسلان جان بسه
_ مامان خب بزار بگم که این ایکبی....
سینا نزاشت حرفمو ادامه بدم و گفت
سینا= ارسلان با خواهر من درست حرف بزن خواهر من خیلی بهتر از اونه که انقد به خودش میرسه که همه جاش تپله و آدم هوسش میشه
_ الان منظورت با کیه
با چشاش به دیانا اشاره کرد
که یهو بلند شدم یقشو گرفتم چسبوندم ش به دیوار عمو احسان( بابای دیانا_شخصیت خیالی) و عمو بهبود (شوهر خالم) بلند شدن خانوما هم تو آشپزخونه داشتن به ما نگاه میکردن
_ یک بار دیگه از این غلطا بکنی من میدونم و تو لاشخور فهمیدی(با داد)
یدونه سیلی محکم بهش زدم و رفتم تو یکی از اتاقا فک کنم اتاق دیانا بود
بعد از چند دقیقه یکی در زد
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
- ۱۰.۳k
- ۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط