آغوش سایه
آغوش سایه
پارت هفدهم❤️🖤💙
سونیک:شدو..... ماریا
ماریا:چی شده
سونیک:من بچه دارم
شدو:چیییییی
سونیک:ما داریم پدر و مادر میشیم
ماریا:گیلیگیلی مبارکه
سونیک:خیلی خوشحالم شدو
شدو:بیا بغلم
با سرعت رفتم بغلش
شدو:ممنون سونیک
سونیک:نه من ممنونم
ماریا:اوهههههه😏
سونیک و شدو:ماریا ول کن
ماریا:اوکی
امی:سونیک شنیدم که به سلامتی قراره مادر شی
ناکلز:و شدو پدر
تیلز:وای دخترن یا پسر
سونیک:معلوم نیست
امی:ان شاءالله سالم باشند
سونیک:ممنون
شدو:حالا باید قوی شی
ناکلز:یکی مثل من
شدو:ناکلز ساکت.....
ناکلز:باشه
«چند ماه بعد»
از زبان شدو
پشت در بیمارستان بودیم
پرستار:مبارکه یک دختر است
شدو:دختررررر من عاشق دخترمممم
ماریا:کجاست
پرستار:ساکت اینجا بیمارستانه
شدو:چشم ببخشید
پرستار:میتونید ببینیدش
سونیک:شدو
شدو: سونیک خوبی
سونیک:ممنون تو چی
شدو:من خوبم
سونیک:ببین چقدر نازه
شدو:اسم بچه را چی بزاریم
سونیک:نمیدونم
شدو:ماریا تو بگو
ماریا:خب به نظرم لیا
شدو:پس شد لیا
سونیک:لیا کوچولو خوش آمدی
لیا دست های کوچولوشو بالا برد و خندید
سونیک:الهیییی
شدو:چقدر شبیهته
ماریا:اوه خدا ولی بیشتر شبیه منه
شدو: دقیقا کجاش
ماریا:بهش یاد میدم مثل من بشه نه مثل شما ها
سونیک:نه ممنون
ماریا:همینه که هست
شدو:نگاه چقدر لپاش نرمه
ماریا:دستاشو نگاه کن
شدو:سونیک ممنون
سونیک:نه کاری نکردم
«مدت ها گذشت»
لیا:ماما....دادا....
سونیک:داره حرف میزنه!!!!
شدو:وای
ماریا:اوه ببینم
لیا:ماما...دادا...تقلبی
شدو:جانمممممممم
سونیک:تقلبی
ماریا:راستش دیروز ناکلز اینجا بود
شدو:ناکلزززززززز
لیا: تقلبی....تقلبی
شدو:بس کن
سونیک:عیب نداره وقتی باباش اینطور بود خودشم
ماریا:به خودت رفته....
شدو:من چقدر خوشبختم
ادامه دارد.....
پارت هفدهم❤️🖤💙
سونیک:شدو..... ماریا
ماریا:چی شده
سونیک:من بچه دارم
شدو:چیییییی
سونیک:ما داریم پدر و مادر میشیم
ماریا:گیلیگیلی مبارکه
سونیک:خیلی خوشحالم شدو
شدو:بیا بغلم
با سرعت رفتم بغلش
شدو:ممنون سونیک
سونیک:نه من ممنونم
ماریا:اوهههههه😏
سونیک و شدو:ماریا ول کن
ماریا:اوکی
امی:سونیک شنیدم که به سلامتی قراره مادر شی
ناکلز:و شدو پدر
تیلز:وای دخترن یا پسر
سونیک:معلوم نیست
امی:ان شاءالله سالم باشند
سونیک:ممنون
شدو:حالا باید قوی شی
ناکلز:یکی مثل من
شدو:ناکلز ساکت.....
ناکلز:باشه
«چند ماه بعد»
از زبان شدو
پشت در بیمارستان بودیم
پرستار:مبارکه یک دختر است
شدو:دختررررر من عاشق دخترمممم
ماریا:کجاست
پرستار:ساکت اینجا بیمارستانه
شدو:چشم ببخشید
پرستار:میتونید ببینیدش
سونیک:شدو
شدو: سونیک خوبی
سونیک:ممنون تو چی
شدو:من خوبم
سونیک:ببین چقدر نازه
شدو:اسم بچه را چی بزاریم
سونیک:نمیدونم
شدو:ماریا تو بگو
ماریا:خب به نظرم لیا
شدو:پس شد لیا
سونیک:لیا کوچولو خوش آمدی
لیا دست های کوچولوشو بالا برد و خندید
سونیک:الهیییی
شدو:چقدر شبیهته
ماریا:اوه خدا ولی بیشتر شبیه منه
شدو: دقیقا کجاش
ماریا:بهش یاد میدم مثل من بشه نه مثل شما ها
سونیک:نه ممنون
ماریا:همینه که هست
شدو:نگاه چقدر لپاش نرمه
ماریا:دستاشو نگاه کن
شدو:سونیک ممنون
سونیک:نه کاری نکردم
«مدت ها گذشت»
لیا:ماما....دادا....
سونیک:داره حرف میزنه!!!!
شدو:وای
ماریا:اوه ببینم
لیا:ماما...دادا...تقلبی
شدو:جانمممممممم
سونیک:تقلبی
ماریا:راستش دیروز ناکلز اینجا بود
شدو:ناکلزززززززز
لیا: تقلبی....تقلبی
شدو:بس کن
سونیک:عیب نداره وقتی باباش اینطور بود خودشم
ماریا:به خودت رفته....
شدو:من چقدر خوشبختم
ادامه دارد.....
- ۱.۰k
- ۰۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط