part55
part55
علی-اوکی من رفتم بخوابم
شب خوش
نیکا-باش شب بخیر
نیکا-علی
علی-جانم
نیکا-خیلی دوست دارم
توبهترین داداش دنیا هستی
علی-قربونت برم من بیا بغلم
زهرا-شما نمیخواید بخوابید نه
علی ونیکا-هییییین
نیکا-مامان یه اهمی اوهمی ترسیدیم
زهرا-خوب حالا
عین این بچه کوچولو ها
صدای خندتون کل خونه رو برداشته
علی-سلام
خوب مامان این که تازه یه سالشه
منم به گفته ی فنام دیروز دوسالم شد
زهرا-نمک
بروبابا بااون فنات
شام خوردی ابگوشت نگه داشتم براتا
نیکا-ماماننننننننننننن
مگه قرار نبود همشو بدی من اخه
علی-ههههه کونت بسوزه
نه مامان مرسی خوردم
زهرا-بی تربیت بگیرید بخوابیداا
علی ونیکا-چشم شما حرص نخور پستت خراب ممیشه
زهرا-مرض
علی ونیکا-خنده
زهرا-بسته دیگه عه
علی-رفتم اتاقم
لباسمو عوض کردم
همونجوری بدون
هیچ بلوزی
خودم پر کردم رو تخت
به سه نکیشده خوابم برد
تارا:
رفتم خونه
خوابم میومد
گوشیمو چک کردم لباسامو عوض کردم
رفتم بخوابم
بعد یادم افتاد
که پسفردا میریم کیش برای
موزیک ویدیووو
یه تیکه هاشو اونجا میگیریم
بعدم میاییم شمال
ومن هیچ لباسی نخریدم
درجا پاشدم گوشیو برداشتم
به علی زنگ زدم
علی-خواب بودم که گوشیم زنگ خورد
علی-هاااا
تارا-هاا او زهرمار
علی-چیه تارا خوا بودما اه
تارا-کصخل من برای موزیک ویدیو لباس نخریدمممم
علی-خوب فردا میریم میخری
تارا-راس میگیا
علی-راس میگیو مرض نمیذاری بخوابم
شب بخیر
تارا-بروبابا
قطع کردم
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
علی-اوکی من رفتم بخوابم
شب خوش
نیکا-باش شب بخیر
نیکا-علی
علی-جانم
نیکا-خیلی دوست دارم
توبهترین داداش دنیا هستی
علی-قربونت برم من بیا بغلم
زهرا-شما نمیخواید بخوابید نه
علی ونیکا-هییییین
نیکا-مامان یه اهمی اوهمی ترسیدیم
زهرا-خوب حالا
عین این بچه کوچولو ها
صدای خندتون کل خونه رو برداشته
علی-سلام
خوب مامان این که تازه یه سالشه
منم به گفته ی فنام دیروز دوسالم شد
زهرا-نمک
بروبابا بااون فنات
شام خوردی ابگوشت نگه داشتم براتا
نیکا-ماماننننننننننننن
مگه قرار نبود همشو بدی من اخه
علی-ههههه کونت بسوزه
نه مامان مرسی خوردم
زهرا-بی تربیت بگیرید بخوابیداا
علی ونیکا-چشم شما حرص نخور پستت خراب ممیشه
زهرا-مرض
علی ونیکا-خنده
زهرا-بسته دیگه عه
علی-رفتم اتاقم
لباسمو عوض کردم
همونجوری بدون
هیچ بلوزی
خودم پر کردم رو تخت
به سه نکیشده خوابم برد
تارا:
رفتم خونه
خوابم میومد
گوشیمو چک کردم لباسامو عوض کردم
رفتم بخوابم
بعد یادم افتاد
که پسفردا میریم کیش برای
موزیک ویدیووو
یه تیکه هاشو اونجا میگیریم
بعدم میاییم شمال
ومن هیچ لباسی نخریدم
درجا پاشدم گوشیو برداشتم
به علی زنگ زدم
علی-خواب بودم که گوشیم زنگ خورد
علی-هاااا
تارا-هاا او زهرمار
علی-چیه تارا خوا بودما اه
تارا-کصخل من برای موزیک ویدیو لباس نخریدمممم
علی-خوب فردا میریم میخری
تارا-راس میگیا
علی-راس میگیو مرض نمیذاری بخوابم
شب بخیر
تارا-بروبابا
قطع کردم
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
۳.۴k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.