فیک ستاره ای در دل تاریکی💫
#فیک_ستارهایدردلتاریکی💫
#پارت۵
ی سارافون صورتی که تا بالای زانوم میومد با ی کت چرم مشکی کوتاه پوشیدم.
موهامو هم طبق معمول ریختم دور شونم.(استایل در پست بعد)
ی رژ کمرنگ زدم به لبام.دوست نداشتم زباد تو چشم باشم!!
اولین روز کاریم تو شرکت بود.
***
قبل رفتن به داخل برج یه نگاهی به ساعت گوشیم انداختم.
دقیقا به موقع رسیده بودم.
رأس ساعت 8...
***
در رو زدم و منتظر جواب شوگا شدم.
صدای گرمش باعث شد یه لبخند کمرنگ بیاد رو لبم.
نمیدونم چند دقیقه همونجا وایساده بودم که یهو در باز شد و من پخش زمین شدم:|
واای خاک عالم سوهیونا.
پاک آبروم رفت.
شوگا خم شد و با یه حرکت منو گرفت تو بغلش و برد داخل دفتر!!
وای حالا چیکار کنم من:/
نگاهی بهم انداخت و گفت:
_منتظر کسی بودی کیم سوهیون؟من که گفتم بیا داخل..
سر و رومو تکوندم و گفتم:
+ببخشید حواسم نبود!!
نیشخندی زد و گفت:
_حواست کجا بود شیطون>_
گاااد خودت بخیرش بگذرون:|
کامنت یادتون نره💫
ادامه دارد....😐💕
#پارت۵
ی سارافون صورتی که تا بالای زانوم میومد با ی کت چرم مشکی کوتاه پوشیدم.
موهامو هم طبق معمول ریختم دور شونم.(استایل در پست بعد)
ی رژ کمرنگ زدم به لبام.دوست نداشتم زباد تو چشم باشم!!
اولین روز کاریم تو شرکت بود.
***
قبل رفتن به داخل برج یه نگاهی به ساعت گوشیم انداختم.
دقیقا به موقع رسیده بودم.
رأس ساعت 8...
***
در رو زدم و منتظر جواب شوگا شدم.
صدای گرمش باعث شد یه لبخند کمرنگ بیاد رو لبم.
نمیدونم چند دقیقه همونجا وایساده بودم که یهو در باز شد و من پخش زمین شدم:|
واای خاک عالم سوهیونا.
پاک آبروم رفت.
شوگا خم شد و با یه حرکت منو گرفت تو بغلش و برد داخل دفتر!!
وای حالا چیکار کنم من:/
نگاهی بهم انداخت و گفت:
_منتظر کسی بودی کیم سوهیون؟من که گفتم بیا داخل..
سر و رومو تکوندم و گفتم:
+ببخشید حواسم نبود!!
نیشخندی زد و گفت:
_حواست کجا بود شیطون>_
گاااد خودت بخیرش بگذرون:|
کامنت یادتون نره💫
ادامه دارد....😐💕
۸.۲k
۲۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.