ارباب 🫀
ارباب 🫀
پارت ۸
هانا: بای
۱ ماه بعد
ادمین: هانا خیلی عوض شده بود لباسای مشکی میپوشید و پوزخند خطرناک داشت اون توی این یک ماه خیلی پیشرفت کرده بود معلم بوکس و کاراته شده بود جیمین هم خیلی افسرده شده بود هروز الکل میخورد و سیگار میکشید حتی یورا هم دلش برای جیمین میسوخت پس یورا تصمیم گرفت بره پیش هانا
*پرش زمانی پیش هانا *
الکس: تو...
هانا: ها چیه *سرد و پوزخند خطرناک *
الکس: تو... به چه جرعتی برادر منو کتک زدی
هانا: از حدش گذشت منم بهش درس ادب دادم *پوزخند*
*فلش بک به دو روز پیش *
مکس: خوشگله تو خیلی نازی به بوکس و بوکسوری نمیخوری بچه
هانا: پس اگه من به بوکسوری نخورم توی الدنگ بخوری هاااـ.*پوزخند*
مکس: هی زنیکه *مکس یک سیلی به هانا زد*
*هانا یه پوزخند ترسناک زد و به مکس نزدیک شد پاهاشو بالا برد و محکم زد داخل سرش تا جایی که جا داشت کتکش زد مکس از همه جاش خون میومد از دهنش سرش از چشمش خون بالا میورد و در آخر هانا یک لگد محکم زد وسط پاهای مکس *
هانا: حقت بود..*پوزخند*
*پایان فلش بک *
هانا: میخوای مثل داداش عزیزت کتک بخوری بچه
الکس: نه من غلط کردم هر کاری کردی حقش بود خداحافظ خانم محترم
هانا: بای *خنده *
۲ ساعت بعد
یورا: هانا کجایی
هانا: زنیکه تو اینجا چیکار میکنی
یورا: اومدم معذرت خواهی کنم
هانا: هر کاری بکنی من پیش اون مرتیکه جیمین نمیرم خب حالا هم گمشو برو
یورا: من بهت حسودی کردم ببخشید جیمین هیچ تقصیری نداره هر حرفی که اون روز بهت زده بودم دروغ بود خیلی ببخشید
هانا: ثابت کن که متاسفی
یورا: چجوری
هانا: به زانوم بیوفت و التماس کن که ببخشمت
یورا: باشه
*یورا زانو زد *
یورا: لطفا منو ببخش التماست میکنم جیمین از روزی که رفتی همش سیگار میکشه و الکل میخوره خیلی افسرده هست
حمایت کنید 💞🎀🌹🍓🧸🫀❤♥
پارت ۸
هانا: بای
۱ ماه بعد
ادمین: هانا خیلی عوض شده بود لباسای مشکی میپوشید و پوزخند خطرناک داشت اون توی این یک ماه خیلی پیشرفت کرده بود معلم بوکس و کاراته شده بود جیمین هم خیلی افسرده شده بود هروز الکل میخورد و سیگار میکشید حتی یورا هم دلش برای جیمین میسوخت پس یورا تصمیم گرفت بره پیش هانا
*پرش زمانی پیش هانا *
الکس: تو...
هانا: ها چیه *سرد و پوزخند خطرناک *
الکس: تو... به چه جرعتی برادر منو کتک زدی
هانا: از حدش گذشت منم بهش درس ادب دادم *پوزخند*
*فلش بک به دو روز پیش *
مکس: خوشگله تو خیلی نازی به بوکس و بوکسوری نمیخوری بچه
هانا: پس اگه من به بوکسوری نخورم توی الدنگ بخوری هاااـ.*پوزخند*
مکس: هی زنیکه *مکس یک سیلی به هانا زد*
*هانا یه پوزخند ترسناک زد و به مکس نزدیک شد پاهاشو بالا برد و محکم زد داخل سرش تا جایی که جا داشت کتکش زد مکس از همه جاش خون میومد از دهنش سرش از چشمش خون بالا میورد و در آخر هانا یک لگد محکم زد وسط پاهای مکس *
هانا: حقت بود..*پوزخند*
*پایان فلش بک *
هانا: میخوای مثل داداش عزیزت کتک بخوری بچه
الکس: نه من غلط کردم هر کاری کردی حقش بود خداحافظ خانم محترم
هانا: بای *خنده *
۲ ساعت بعد
یورا: هانا کجایی
هانا: زنیکه تو اینجا چیکار میکنی
یورا: اومدم معذرت خواهی کنم
هانا: هر کاری بکنی من پیش اون مرتیکه جیمین نمیرم خب حالا هم گمشو برو
یورا: من بهت حسودی کردم ببخشید جیمین هیچ تقصیری نداره هر حرفی که اون روز بهت زده بودم دروغ بود خیلی ببخشید
هانا: ثابت کن که متاسفی
یورا: چجوری
هانا: به زانوم بیوفت و التماس کن که ببخشمت
یورا: باشه
*یورا زانو زد *
یورا: لطفا منو ببخش التماست میکنم جیمین از روزی که رفتی همش سیگار میکشه و الکل میخوره خیلی افسرده هست
حمایت کنید 💞🎀🌹🍓🧸🫀❤♥
۲.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.