ارباب

ارباب 🫀

پارت ۶

هانا: دیگه دیر شده

۲۵ روز بعد

*جیمین خیلی به هانا می چسبید همیشه هانا رو بغل میکرد همیشه براش غذا درست میکرد موهاشو شونه می زد همیشه هانا کوچولو صداش میزد جیمین هروز بیشتر و بیشتر عاشقش می شد هانا هم که از قبل عاشق جیمین بود فقط دروغ میگفت *

جیمین: پرنسسم کجایی بیا پیشم

هانا: چیه

جیمین: فقط خواستم صورت ماهت رو ببینم

هانا: لطفا وقتی کارای مهم داری صدام کن

جیمین: خوشگله انقدر جدی نباش دیگه

هانا: مثلا میخوای چیکار کنم

جیمین: دوستم دارم که بهم بگی جیمینی یا جیمینا یا هم *با نگاه شیطنت آمیز *

هانا: یا چی

جیمین: یا هم بهم بگو... ددی *خنده شیطانی *

هانا: من با همون جیمین راحت ترم

*جیمین دست هانا رو گرفت و هانا رو روی پاهاش گذاشت *

جیمین: خوشگله وقتی خجالت میکشی خیلی ناز میشی

هانا: اینجوری نکن سرخ میشم

جیمین: چون دوستم داری

هانا: من.. دوست ندارم

جیمین: میدونم بیبی تو عاشقی

*گوشی جیمین زنگ خورد یورا بود دختر عمه جیمین *

مکالمه یورا و جیمین

یورا: سلام جیمینی من میخوام چند روز خونه ات بمونم

جیمین: نمیشه

یورا: چرا جیمینی *با لحن لوس و عشوه*

جیمین: به من نگو جیمینی فقط هانا باید به من اینو بگه

یورا: هانا کیه مطمئنم یک هرزه بیشتر نیست

جیمین: خفه شو تو هرزه ای نه هانا من عاشق هانا هستم نه تو حدتو بدون دختره نکبت

*جیمین گوشی رو قطع کرد *

لطفا حمایت کنید 🧸🎀🫀🍓❤💞🌹

________________________________________خب امیدورام لذت ببرید فقط لطفا حمایت کنید اگه حمایت نشه پارت بعدی رو نمیزارم
دیدگاه ها (۴)

ارباب 🫀پارت ۷*جیمین گوشی رو قطع کرد*۱ ساعت بعدیورا: جیمینا ع...

ارباب 🫀پارت ۸هانا: بای ۱ ماه بعد ادمین: هانا خیلی عوض شده ب...

ارباب 🫀پارت ۵جیمین: آره در جوابت میخوام بگم منم دوست دارم ها...

ارباب 🫀پارت ۴هانا: آقای پارک جیمین خوشحال میشم بهم بگین خانم...

جیمین فیک زندگی پارت ۲۷#

پارت ۴۱پادشاه: به عنوان مجازاتت پارک جیمین م..... ات: لطفا.....

جیمین فیک زندگی پارت ۵۷#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط