ᵗʰᵉ ᵐᵒᵒⁿ ⁱˢ ʳᵉᵈ
ᵗʰᵉ ᵐᵒᵒⁿ ⁱˢ ʳᵉᵈ
ᵖᵃʳᵗ2
لباساتو گذاشتی تو ساک و اماده شدی یه نگاه دیگه به بلیط انداختی:
ساعت. ۲۳:۱۰
روز. پنجشنبه.
و.....
یکمی ناراحت بودی ک صدای در اومد
+بیا تو
دیدی جیمین با یه دسته گل بزرگ اومد دسته گلو گذاشت کنار درو اومد پیشت
# نگفته بودی میخوای بری
+خودمم امروز تصمیممو گرفتم یکمم سخت بود گفتنش..
همدیگه رو بغل کردین
# این لباسا کم نیستن
+ن بقیشو میرم اونجا میگیرم سئول سرده..توهم بیا بم سر بزن تنهام نزار باشه؟
#خیله خب
برات ساکتو اورد و از پدرو مادرت و خواهرت خداحافظی کردین و با جیمین به فرودگاه رفتین
+خب دیکه از اینجاش خودم میرم
# باشه
با یه بغل از همدیگ خداحافظی کردین و نمینطور ک عقب میرفتی براش دست تکون میداد..
فلش بک به سئول
چشماتو باز کردی بدنت خشک شده بود همه داشتن پیاده میشدن و مهماندار بیدارت کرد ازش تشکر کردیو پاتو گذاشتی بیرونو با هوای سردش مواجه شدی و کاراتو کردی و رفتی بیرون از فرودگاه یه نگاه کردی به تابلو «فرودگاه اینچئون سئول» دلت برای ایتالیا تنگ شده بود راننده اومده بود دنبالت از صورتش میخورد کره ای باشه رفتی تو و داشت بات کره ای حرف میزد یه سری از کلماتو متوجه نمیشدی وقتی یکم به حرفاشگوش دادی یکم متوجه شدی و شرو به حرف زدن کردی(باباش مجبورشون میکرد ت خونه کتابای کره ای بخونن و حرف بزنن و خیلی اسرار داشت با جیمین بخاطر همین موضوع دوست بشه)
رسیدین یه خونه ی خیلی بزرگ بود یک زن توش بود ک راهنماییت کردو نشستی روی مبل و دیدی داره به زبون ایتالیایی باهات صحبت میکنه
خانوم. سلام
+سلام
خانومه. من جانگ میسو هستم از اشناییت خوشبختم
+منم..
خانوم. چوی ا.ت نیاز نیست معرفی کنی من همچی دربارت میدونم و اومدم ک راهنماییت کنم اینجا خونه همینطور ک میبینی اونقدر بزرگ نیست که گیج بشی و از فردا باید برین به مدرسه ی «سوریون» لباس فرمتون توی اتاقه و باید یکم درس تمرین کنین تو اتاقتون هرچ ک بخواین هست اگر سوال یا چیزی لازم داشتین خبرم کنین من توی این اتاقم
+خیلی ممنون
رفتی تو اتاقت واقعا همینطور که میگفت همچی داره و دیگه نمیتونی بهونه ی هیچی رو بگیری ولی هیچ دوستی نداری ختی یکدونه از خانوادتون اینجا نیستن گندش بزنن خیلی تنهایی گچشیتو نگاه کردی جیمین کلی پیم داده بود از دلتنگی جوابشو ندادی و درساتو خوندی و درباره ی مدرست تحقیق کردی
ᵖᵃʳᵗ2
لباساتو گذاشتی تو ساک و اماده شدی یه نگاه دیگه به بلیط انداختی:
ساعت. ۲۳:۱۰
روز. پنجشنبه.
و.....
یکمی ناراحت بودی ک صدای در اومد
+بیا تو
دیدی جیمین با یه دسته گل بزرگ اومد دسته گلو گذاشت کنار درو اومد پیشت
# نگفته بودی میخوای بری
+خودمم امروز تصمیممو گرفتم یکمم سخت بود گفتنش..
همدیگه رو بغل کردین
# این لباسا کم نیستن
+ن بقیشو میرم اونجا میگیرم سئول سرده..توهم بیا بم سر بزن تنهام نزار باشه؟
#خیله خب
برات ساکتو اورد و از پدرو مادرت و خواهرت خداحافظی کردین و با جیمین به فرودگاه رفتین
+خب دیکه از اینجاش خودم میرم
# باشه
با یه بغل از همدیگ خداحافظی کردین و نمینطور ک عقب میرفتی براش دست تکون میداد..
فلش بک به سئول
چشماتو باز کردی بدنت خشک شده بود همه داشتن پیاده میشدن و مهماندار بیدارت کرد ازش تشکر کردیو پاتو گذاشتی بیرونو با هوای سردش مواجه شدی و کاراتو کردی و رفتی بیرون از فرودگاه یه نگاه کردی به تابلو «فرودگاه اینچئون سئول» دلت برای ایتالیا تنگ شده بود راننده اومده بود دنبالت از صورتش میخورد کره ای باشه رفتی تو و داشت بات کره ای حرف میزد یه سری از کلماتو متوجه نمیشدی وقتی یکم به حرفاشگوش دادی یکم متوجه شدی و شرو به حرف زدن کردی(باباش مجبورشون میکرد ت خونه کتابای کره ای بخونن و حرف بزنن و خیلی اسرار داشت با جیمین بخاطر همین موضوع دوست بشه)
رسیدین یه خونه ی خیلی بزرگ بود یک زن توش بود ک راهنماییت کردو نشستی روی مبل و دیدی داره به زبون ایتالیایی باهات صحبت میکنه
خانوم. سلام
+سلام
خانومه. من جانگ میسو هستم از اشناییت خوشبختم
+منم..
خانوم. چوی ا.ت نیاز نیست معرفی کنی من همچی دربارت میدونم و اومدم ک راهنماییت کنم اینجا خونه همینطور ک میبینی اونقدر بزرگ نیست که گیج بشی و از فردا باید برین به مدرسه ی «سوریون» لباس فرمتون توی اتاقه و باید یکم درس تمرین کنین تو اتاقتون هرچ ک بخواین هست اگر سوال یا چیزی لازم داشتین خبرم کنین من توی این اتاقم
+خیلی ممنون
رفتی تو اتاقت واقعا همینطور که میگفت همچی داره و دیگه نمیتونی بهونه ی هیچی رو بگیری ولی هیچ دوستی نداری ختی یکدونه از خانوادتون اینجا نیستن گندش بزنن خیلی تنهایی گچشیتو نگاه کردی جیمین کلی پیم داده بود از دلتنگی جوابشو ندادی و درساتو خوندی و درباره ی مدرست تحقیق کردی
۶.۴k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.