پارت⁴²
پارت⁴²
شب
تهیونگ و هانا از ظهر رفته بودند تو اتاق بیرونم نمیومدن
جونگکوکو جیمین اروم کرده بود تا اون کارو نکنه،کوک از اون مدت به بعد فقط نشسته بود روی کاناپه و به بالا نگاه میکرد
×جونگکوک نمیخوای بلند شی؟
=میخوام اگه هانا صدام کرد سریع برم بالا
×برای چی هانا باید صدات کنه؟
=شاید تهیونگ باهاش کاری بکنه(بلند شد)
×دیگه اون به ما ربطی نداره خدش انتخاب کرده
چند دقیقه ای گذشت جیمین روی کاناپه نشسته بودو تلویزیون و روشن و فیلم گذاشته بودو نگاه میکرد
که یکدفعه
هانا+اروم تر(بلند)
=چیشد؟چرا؟مگه دارن چیکار میکنن؟اههه اگه تو نبودی الان کشته بودمش
×کیو؟؟
=این پسره ی .... رو
×زشته،برادرته خدت خوب میدونی چقد دوصت داره
=اون برادر ناتنیمه پس درباره چیزی ک اطلاع نداری زر نزن
×چی داری میگی،دیگع با این کاری که داره میکنه خوب نیس لقب ناتنی بزاری براش
=اگه واقعن ناتنی باشه چی؟
×منظورت؟.........
........
⁸⁰=comment
²⁵=like
با اینکه کامنت نذاشته بودین گذاشتم ولی دیگه این اتفاق نمیوفته،یه کم انرژی ک میتونید بدید :|
شب
تهیونگ و هانا از ظهر رفته بودند تو اتاق بیرونم نمیومدن
جونگکوکو جیمین اروم کرده بود تا اون کارو نکنه،کوک از اون مدت به بعد فقط نشسته بود روی کاناپه و به بالا نگاه میکرد
×جونگکوک نمیخوای بلند شی؟
=میخوام اگه هانا صدام کرد سریع برم بالا
×برای چی هانا باید صدات کنه؟
=شاید تهیونگ باهاش کاری بکنه(بلند شد)
×دیگه اون به ما ربطی نداره خدش انتخاب کرده
چند دقیقه ای گذشت جیمین روی کاناپه نشسته بودو تلویزیون و روشن و فیلم گذاشته بودو نگاه میکرد
که یکدفعه
هانا+اروم تر(بلند)
=چیشد؟چرا؟مگه دارن چیکار میکنن؟اههه اگه تو نبودی الان کشته بودمش
×کیو؟؟
=این پسره ی .... رو
×زشته،برادرته خدت خوب میدونی چقد دوصت داره
=اون برادر ناتنیمه پس درباره چیزی ک اطلاع نداری زر نزن
×چی داری میگی،دیگع با این کاری که داره میکنه خوب نیس لقب ناتنی بزاری براش
=اگه واقعن ناتنی باشه چی؟
×منظورت؟.........
........
⁸⁰=comment
²⁵=like
با اینکه کامنت نذاشته بودین گذاشتم ولی دیگه این اتفاق نمیوفته،یه کم انرژی ک میتونید بدید :|
۱۲.۰k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.