رمان دنیای من
رمان دنیای من
پارت ۵۳
دیانا، برم حاضر شم
لباسمو درآوردم که در باز شد
ارسلان، درو باز کردم رفتم تو اتاق
دیانا، سریع لباسمو پوشید
م
ارسلان، چرا لباستو پوشیدی
دیانا، عه امشبم کنسل میکنما
ارسلان، دیشب دلم برات سوخت ولی امشب به حسابت میرسم
دیانا، عه
ارسلان، چیه ای عه عه عه چسبوندمش به دیوار به یکی از دستام دوتا دستاشو بای سرش نگه داشتم خواست حرف بزنه که شروع کردم به خوردن لباش
دیانا، آخ دیوونه خفه داشتم میشدم
ارسلان، ببخشید لباسمو عوض کردم و گفتم بریم
دیانا، بریم
۳ تا پارت هدیه برای ۱۲۰ تایی شدنمون
به ۱۳۰ هم برسیم پارت جایزه میگیرده 😊
دوست داشتید❓️😘
پارت بعدی بزارم❓️🤔
پارت ۵۳
دیانا، برم حاضر شم
لباسمو درآوردم که در باز شد
ارسلان، درو باز کردم رفتم تو اتاق
دیانا، سریع لباسمو پوشید
م
ارسلان، چرا لباستو پوشیدی
دیانا، عه امشبم کنسل میکنما
ارسلان، دیشب دلم برات سوخت ولی امشب به حسابت میرسم
دیانا، عه
ارسلان، چیه ای عه عه عه چسبوندمش به دیوار به یکی از دستام دوتا دستاشو بای سرش نگه داشتم خواست حرف بزنه که شروع کردم به خوردن لباش
دیانا، آخ دیوونه خفه داشتم میشدم
ارسلان، ببخشید لباسمو عوض کردم و گفتم بریم
دیانا، بریم
۳ تا پارت هدیه برای ۱۲۰ تایی شدنمون
به ۱۳۰ هم برسیم پارت جایزه میگیرده 😊
دوست داشتید❓️😘
پارت بعدی بزارم❓️🤔
۷.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.