p7. . .
p7. . .
جینهو:ار بپرس
تهیونگ:چرا برای من کمتر ریختی
جینهو:عم فکر کردم بخاطر معدتو نمیتونی زیاد بخوری
تهیونگ:اها مرسی(بچه ها دیگه قضیه نوشیدنی های الکی تهیونگ میدونیند دیگه راستی میدونم الان راحتر بیشتر میتونه بخوره لطفا تو کامنتا دهن منو مورد عنایت قرار ندین😂)
و بله آقا هم چی کاری نمیکرد منم گذاشتم مهمونا رفتن رفتن واسه دسر شیرموز کیک هویج بردم
نامجون:دسر ایده کوک بود درسته که
جینهو:بله همینطوره😂
و دوباره همه به کوک خندیدن خیلی کنارشون بهم خوش گذشت
نامجون:ما دیگه بریم خیلی دیر شد جیمین شوگا رو بیدار کن بریم
جیمین:چشم هیونگ شوگا شوگا هیونگ پاشو
شوگا:بیدارم بیدارم
جینهو و کوک: بودین حالا
نامجون:نه دوازده فردا ما تمیرینم داریم باید بریم کوک فردا میبینمت
جینهو:باشه
کوک:اوک هیونگ
رفتم منم از اونجایی که باید حرص اونو دربیارم شروع کردم تعریف کردن
جینهو:چه خوب بودن با ادب تمیز خوشیتپ برعکس بعضیا(دلتم بخواد😐)
کوک:عه واقعا ببین میتونن تورو فقط فقط یه روز تحمل کنن(حق بچم حق گوعه😂)
بعدشم سیع نکن حرصمو دراری
چندوقت گذشت
کوک:,جینهو باز پسرا میان ایجا فقط ایجا میمنون چون جایی رو ندارن
جینهو:چی گوش کوک گرفت رو پیچوند دیوانه میخوای خودم بکشمت
کوک:یه چی دیگه منو تو تنها تو یه اتاق میخوابیم رو تخت
جینهو:بخدا میکشمت
کوک:حالا میشه ولم کنی دختره دیونه
جینهو:برو کم مغز(😐)
نیم ساعت بعد پسرا اومدن قرار شد شوگا تنها رورتخت بخوابه جیمین جیهوپ رو زمین تو اتاق
جین نامجونم تهیونگم تو هال نامجونم بعد سه ساعت قرار شد رو مبل بخوابه جینم رو اون مبل یه مبل یه نفره مونده که نمیشد روش خوابید واسه تهیونگ رو زمین خوابید
منم بعد دوساعت نتونستم کوک راضی کنم رو زمین بخوابه اومد رو تخت
صبح من زودتر از همه بیدار شدم رفتم بعد مدتها دیدن مادرم
جینهو:سلام مامان خوبی. چیشده
مامان:اره خوبم هیچی فقط عموت گفته با یه مردی که به من نگفت چیه باید ازدواج کنی
جینهو:مامان ولی من دوست پسر دارم
مجبور به دروغ بزرگی شدم
مامان:کی
جینهو بعد ظهر میارم ببینش
رفتم حالا چیکار کن دوست پسر از کجا بیارم
جینهو:ار بپرس
تهیونگ:چرا برای من کمتر ریختی
جینهو:عم فکر کردم بخاطر معدتو نمیتونی زیاد بخوری
تهیونگ:اها مرسی(بچه ها دیگه قضیه نوشیدنی های الکی تهیونگ میدونیند دیگه راستی میدونم الان راحتر بیشتر میتونه بخوره لطفا تو کامنتا دهن منو مورد عنایت قرار ندین😂)
و بله آقا هم چی کاری نمیکرد منم گذاشتم مهمونا رفتن رفتن واسه دسر شیرموز کیک هویج بردم
نامجون:دسر ایده کوک بود درسته که
جینهو:بله همینطوره😂
و دوباره همه به کوک خندیدن خیلی کنارشون بهم خوش گذشت
نامجون:ما دیگه بریم خیلی دیر شد جیمین شوگا رو بیدار کن بریم
جیمین:چشم هیونگ شوگا شوگا هیونگ پاشو
شوگا:بیدارم بیدارم
جینهو و کوک: بودین حالا
نامجون:نه دوازده فردا ما تمیرینم داریم باید بریم کوک فردا میبینمت
جینهو:باشه
کوک:اوک هیونگ
رفتم منم از اونجایی که باید حرص اونو دربیارم شروع کردم تعریف کردن
جینهو:چه خوب بودن با ادب تمیز خوشیتپ برعکس بعضیا(دلتم بخواد😐)
کوک:عه واقعا ببین میتونن تورو فقط فقط یه روز تحمل کنن(حق بچم حق گوعه😂)
بعدشم سیع نکن حرصمو دراری
چندوقت گذشت
کوک:,جینهو باز پسرا میان ایجا فقط ایجا میمنون چون جایی رو ندارن
جینهو:چی گوش کوک گرفت رو پیچوند دیوانه میخوای خودم بکشمت
کوک:یه چی دیگه منو تو تنها تو یه اتاق میخوابیم رو تخت
جینهو:بخدا میکشمت
کوک:حالا میشه ولم کنی دختره دیونه
جینهو:برو کم مغز(😐)
نیم ساعت بعد پسرا اومدن قرار شد شوگا تنها رورتخت بخوابه جیمین جیهوپ رو زمین تو اتاق
جین نامجونم تهیونگم تو هال نامجونم بعد سه ساعت قرار شد رو مبل بخوابه جینم رو اون مبل یه مبل یه نفره مونده که نمیشد روش خوابید واسه تهیونگ رو زمین خوابید
منم بعد دوساعت نتونستم کوک راضی کنم رو زمین بخوابه اومد رو تخت
صبح من زودتر از همه بیدار شدم رفتم بعد مدتها دیدن مادرم
جینهو:سلام مامان خوبی. چیشده
مامان:اره خوبم هیچی فقط عموت گفته با یه مردی که به من نگفت چیه باید ازدواج کنی
جینهو:مامان ولی من دوست پسر دارم
مجبور به دروغ بزرگی شدم
مامان:کی
جینهو بعد ظهر میارم ببینش
رفتم حالا چیکار کن دوست پسر از کجا بیارم
۲.۹k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.