پسراهم اینجا بودن
پسراهم اینجا بودن
صندوق تو دسته جیمینو دیدم یکم بزرگ بود قطعا سنگین نبود چون فیک بود ولی جیمین یه شونش کلا کج شده بود رفتم جلو
ا.ت:سلام پس...
با صدای تیراندازی لال شدم
تهیونگ:اونا از کجا میدونن ما اینجاییم؟
جین:ا.ت تو گفتی
ا.ت:ن.نه
چشم به جیمین افتاد که داشت از دور از چشممون دور میشد
ا.ت:جیمین جین اون. اون لومون داده
افراد شوگا وارد کارخونه شده بودن
جین:ا.ت قایم شو
در گیری خیلی بد بود
جین سعی داشت به جیمین تیزاندازی کنه اما جیمین پشت یه ستون بود
پشت یه میز قایم شده بودم
چشمم به تفنگ رو میز افتاد برش داشتم
توش پر بود
مثله موشا رفتم یه جایی که جیمین تو دیدم بود اما اون خبر نداشت
دوست نداشتم بکشمش اما.اما شاید مجبورش کردن باید بفهمم
شلیک کردم به پاش که تفنگ از دستش افتاد سعی کرد که فقط در بره
تیر دوم رو به شونش زدم که افتاد زمین
بلند شدم به سمتش رفتم صدا های جینو میشنیدم که پر از نگرانی بود اما اهمیت ندادم صندوقچه رو برداشتم داشتم میرفتم که...
صندوق تو دسته جیمینو دیدم یکم بزرگ بود قطعا سنگین نبود چون فیک بود ولی جیمین یه شونش کلا کج شده بود رفتم جلو
ا.ت:سلام پس...
با صدای تیراندازی لال شدم
تهیونگ:اونا از کجا میدونن ما اینجاییم؟
جین:ا.ت تو گفتی
ا.ت:ن.نه
چشم به جیمین افتاد که داشت از دور از چشممون دور میشد
ا.ت:جیمین جین اون. اون لومون داده
افراد شوگا وارد کارخونه شده بودن
جین:ا.ت قایم شو
در گیری خیلی بد بود
جین سعی داشت به جیمین تیزاندازی کنه اما جیمین پشت یه ستون بود
پشت یه میز قایم شده بودم
چشمم به تفنگ رو میز افتاد برش داشتم
توش پر بود
مثله موشا رفتم یه جایی که جیمین تو دیدم بود اما اون خبر نداشت
دوست نداشتم بکشمش اما.اما شاید مجبورش کردن باید بفهمم
شلیک کردم به پاش که تفنگ از دستش افتاد سعی کرد که فقط در بره
تیر دوم رو به شونش زدم که افتاد زمین
بلند شدم به سمتش رفتم صدا های جینو میشنیدم که پر از نگرانی بود اما اهمیت ندادم صندوقچه رو برداشتم داشتم میرفتم که...
۵.۵k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.