سرنوشت متصل
سرنوشت متصل 2
Part 25
ویو هانا
امروز اعصابم از دست تهیونگ خیلی خورد بود و یه حرف باعث میشد تامل بادکنک بترکم و خب باعث شد من معمولا ادم خیلی ارومی هستم (ارواح عمت🌚) ولی خب امروز واقعاا اعصاب نداشتم و اونطوری که رونا تو تخت بیمارستان بود واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم
_ هانا؟ (اروم)
~هوم؟
_ یکم بد باهاش صحبت نکردی؟
~ ببخشید؟ ولی به تو چه ربطی داره؟
_ هانا نکن با تهیونگ درسته که مثل داداشمه ولی توهم مثل خواهرمی هانا
من واقعا میترسم که تو تهیونگ و از دست بدی
~ کوک چرا فقط به من میگی؟
چرا همیشه مقصر منم؟
تهیونگ واقعا عوض شده
از من مخفی کاری میکنه
نمیخوام بگم ولی خب منم ادمم منم میفهمم دور و برم چه خبره
+هانا مگه با کسی در ارتباطه؟
~ نه فقط دلیل مخفی کاری هاشو نمیدونم
_ من باهاش فردا صحبت میکنم فقط لطفا از خر شیطون بیا پایین
~ باز تقصیر من شد😐
+هانا ما فقط نمیخوایم تو از اون جدا شی
~ تقصیر من نیست🤷🏻♀️
+ داخههههه (بلند) کیر خر تو کونت هاناااا
~کوفت
_ اهم اهم تا وقتی تهیونگ هست چرا خر؟
_+ خنده
~ خیلی بیشورید
بچه ها وارد اتاق میشن*
~ بچه ها... وایسا ببینم اوین گریه کردی؟
=نه مامان
٪ اره
# درد
٪ تو خفه
~چیشدهههه
+خاله اوین چیشده؟(اروم)
_ اوین چیشده بگو دیگه
=دستم.. گریه
هانا میره طرفش*
~ ببینم دستتو
هییی کی این کارو کرده اوینننننن (داد)
=مامان چیز مهمی نیست فقط میسوزه همین
اشکاشو پاک میکنه
~میگم کدوم روانی این کارو کرده
=بابا (سرپایین اروم)
~ بیاین بعد میگید مشکل از منه
_ باورم نمیشه (تعجب)
+از تهیونگ بعید بود (شوکه)
~هوفففف
_ من میرم برمیگردم
+ میشه ببینی من کی مرخص میشم؟
#مامان حالا چه عجله ایه؟
٪ راست میگه مامان
+ خسته شدممم
_(اروم خنده ریزی میکنه) باشه رونا الان میرم میپرسم
+ لیانا و لیام و اوین شماهم برید خونه میخوام بخوابم
#مامان از ابراز علاقت مچکرم (جدی پوکر فیس)
...
شرط 25 لایک
15 کامنت
نویسنده
https://wisgoon.com/helena157
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🤍🌹
Part 25
ویو هانا
امروز اعصابم از دست تهیونگ خیلی خورد بود و یه حرف باعث میشد تامل بادکنک بترکم و خب باعث شد من معمولا ادم خیلی ارومی هستم (ارواح عمت🌚) ولی خب امروز واقعاا اعصاب نداشتم و اونطوری که رونا تو تخت بیمارستان بود واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم
_ هانا؟ (اروم)
~هوم؟
_ یکم بد باهاش صحبت نکردی؟
~ ببخشید؟ ولی به تو چه ربطی داره؟
_ هانا نکن با تهیونگ درسته که مثل داداشمه ولی توهم مثل خواهرمی هانا
من واقعا میترسم که تو تهیونگ و از دست بدی
~ کوک چرا فقط به من میگی؟
چرا همیشه مقصر منم؟
تهیونگ واقعا عوض شده
از من مخفی کاری میکنه
نمیخوام بگم ولی خب منم ادمم منم میفهمم دور و برم چه خبره
+هانا مگه با کسی در ارتباطه؟
~ نه فقط دلیل مخفی کاری هاشو نمیدونم
_ من باهاش فردا صحبت میکنم فقط لطفا از خر شیطون بیا پایین
~ باز تقصیر من شد😐
+هانا ما فقط نمیخوایم تو از اون جدا شی
~ تقصیر من نیست🤷🏻♀️
+ داخههههه (بلند) کیر خر تو کونت هاناااا
~کوفت
_ اهم اهم تا وقتی تهیونگ هست چرا خر؟
_+ خنده
~ خیلی بیشورید
بچه ها وارد اتاق میشن*
~ بچه ها... وایسا ببینم اوین گریه کردی؟
=نه مامان
٪ اره
# درد
٪ تو خفه
~چیشدهههه
+خاله اوین چیشده؟(اروم)
_ اوین چیشده بگو دیگه
=دستم.. گریه
هانا میره طرفش*
~ ببینم دستتو
هییی کی این کارو کرده اوینننننن (داد)
=مامان چیز مهمی نیست فقط میسوزه همین
اشکاشو پاک میکنه
~میگم کدوم روانی این کارو کرده
=بابا (سرپایین اروم)
~ بیاین بعد میگید مشکل از منه
_ باورم نمیشه (تعجب)
+از تهیونگ بعید بود (شوکه)
~هوفففف
_ من میرم برمیگردم
+ میشه ببینی من کی مرخص میشم؟
#مامان حالا چه عجله ایه؟
٪ راست میگه مامان
+ خسته شدممم
_(اروم خنده ریزی میکنه) باشه رونا الان میرم میپرسم
+ لیانا و لیام و اوین شماهم برید خونه میخوام بخوابم
#مامان از ابراز علاقت مچکرم (جدی پوکر فیس)
...
شرط 25 لایک
15 کامنت
نویسنده
https://wisgoon.com/helena157
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🤍🌹
- ۸.۸k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط