بنفش من
Part4
_من بهت پیشنهاد کار میدم...
+نمیخام...
_اوکی میتونی بری کوچه خواب بشی
+میشه بگی باید چه کاری رو انجام بدم؟
_خدمتکارم میشی
+نخاستیم بای
+ماهی ۵۰۰ میلیون دستمزد داره ها.. آروم*
+دیگه داشت میرفت رو مخم راهمو کج کردم که برم ولی تا دستمزد رو شنیدم سر جام میخ کوب شدم
چی گفتی الان؟
_اخبار رو یبار میگن
+واقعن ۵۰۰ میدی؟
_آیا من برای تو یک شوخی هستم؟
+اوکی قبوله من برم دیگه
_کجا؟ همینجا میمونی
+عه جا هم دارین برای موندن
_طبقه ی بالا اتاق اخری
+بدو بدو رفتم بالا درو باز کردم یاااا ابلفضل اتاق نیس که قصره چرا تمش مشکیه اخه رفتم رو تخت لم دادم پتو رو دادم رو سرم و خوابم برد
روای تهیونگ
_دختره لجاج... داشتم میرفتم بالا که گوشیم زنگ خورد
_بله
•اطلاعتی که خاستی رو در اوردم
شیم ات هست ۲۲ سالشه
خانوادشو از دست داده شغل نداره و..
_خیلی خب کافیه... قطع کردم و رفتم بالا درو باز کردم رفتم حموم دوش گرفتم اومدم رو تخت لش کنم که یچیزی نظرمو جلب کرد این... موها... اینجا چرا خوابیده
پتو رو از روش کشیدم کنار مثل فرشته ها خوابیده بود محو نگاهش بودم که......
🌚🌚خماری
شرط
20 لایک
15 کامنت
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🤍🌹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.