لحضه عاشقی. پارت49
#لحضه_عاشقی. پارت49
اسیع :م..من میترسم
دروک :از چی
اسیع :از صدای رعد و برق
دروک :خب حالا من چیکار کنم
اسیع:میشه کنارت بخوابم
دروک:باشه تو اون طرف و منم این طرف
اسیع :دراز کشیدم ولی بازم میترسیدم
دروک؟دروک؟
دروک:هااا چیه ؟
اسیع :از ترس خوایم نمیبرع من وقتی میترسیدم عمر منو بغل میکرد تا بخابم
دروک:خب
اسیع :میشه بغلم کنی ؟
دروک:نه
اسیع :میشه یه بار هم ادم باشی ؟
دروک:ای بابا باشه بیا
اسیع:پشتمو به دروک کردم و دروک دستشو گذاشت رو کم*رم
ولی باز میترسیدم ...
#ادامه_دارع
اسیع :م..من میترسم
دروک :از چی
اسیع :از صدای رعد و برق
دروک :خب حالا من چیکار کنم
اسیع:میشه کنارت بخوابم
دروک:باشه تو اون طرف و منم این طرف
اسیع :دراز کشیدم ولی بازم میترسیدم
دروک؟دروک؟
دروک:هااا چیه ؟
اسیع :از ترس خوایم نمیبرع من وقتی میترسیدم عمر منو بغل میکرد تا بخابم
دروک:خب
اسیع :میشه بغلم کنی ؟
دروک:نه
اسیع :میشه یه بار هم ادم باشی ؟
دروک:ای بابا باشه بیا
اسیع:پشتمو به دروک کردم و دروک دستشو گذاشت رو کم*رم
ولی باز میترسیدم ...
#ادامه_دارع
۲.۸k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.