این داستان.. شب عروسی...*درخواستی*
این داستان.. شب عروسی...*درخواستی*
عروسی عالی، تدارکات عالی، مهمونی و دیجی عالی اما خستگی بعد از عروست رو نمیتونستی تحمل کنی
بلاخره رسیدید خونه...خونه دسته گل بهت انرژی میداد...لباستو دراوردی لینو هم رفت حموم..ادامه کارات مثل پاک کردن ارایش و باز کردن شینیونتو انجام دادی ولی انگار یه چیز کم بود..درسته باید ساعت ۱ شب میرفتی حموم اما لینو تو حموم بود..چیکار کنم چیکار نکنم فکرتو در گیر کرده بود که لینو صدات کرد رفتی ببینی که چی میگه (ات+ لینو_)
_عشقم شامپو رو باز میکنی برام من چون دستام خیسه باز نمیشه
+بیا*شامپو رو میدی بهش* زود باش
_دوش حموم رو خاموش میکنه*مرسی..ولی چرا اعصاب نداری؟
+بابا لینو بدو خستم میخوام دوش بگیرم
_نفس عمیق میکشه و دستتو میکشونه میارت تو حموم*
+یااا لینویااا چیکار میکنییی خیسم کردی
_ shhh *لباساتو درمیاره به جز لباس زیرات* چه بخوای چه نخوای امشب شبه عروسیمونه یادت که نرفته؟
+اره میدونم ولی تروخدا بزار فردا شب دیگهههه
_میبرت میچسونت به دیوار و عمیق میبوست*اگه بخوای لجبازی کنی بد تر درد میکشی ها*روی لبات زمزمه میکنه*
(لگنتو میگیره و توی یه حرکت کاری میکنه که پاهاتو دور کمرش حلقه کنی)
_آماده ای این لحظه رویایی کنیم؟
+اه اگه بحث تو باشه نمیتونم مقاومت کنم.
(صبح دیشب😂)
بیدار شدی و لخت مادرزاد روی تخت زیر پتو بودی اروم پلکاتو از هم جدا کردی اولین چیزی که یادت اومد دیشب بود... مثل گوجه سرخ شدی و فقط کلت معلوم بود و کل بدنت زیر پتو بود
(ات+ لینو_)
+اه دیشب مثل وحشیا.. ایش لعنت بهت لینو دلم الانه که وا بره
_صبح بخیر.. داشتی پشتم چی میگفتی بی ادب(موهاتو به هم میریزه و میخنده بهت)
+اول صبحی خیلی دیوونه ای *میخندی*
_پاشو صبحانه بخوریم عزیزم منتظرم
تموممم
عروسی عالی، تدارکات عالی، مهمونی و دیجی عالی اما خستگی بعد از عروست رو نمیتونستی تحمل کنی
بلاخره رسیدید خونه...خونه دسته گل بهت انرژی میداد...لباستو دراوردی لینو هم رفت حموم..ادامه کارات مثل پاک کردن ارایش و باز کردن شینیونتو انجام دادی ولی انگار یه چیز کم بود..درسته باید ساعت ۱ شب میرفتی حموم اما لینو تو حموم بود..چیکار کنم چیکار نکنم فکرتو در گیر کرده بود که لینو صدات کرد رفتی ببینی که چی میگه (ات+ لینو_)
_عشقم شامپو رو باز میکنی برام من چون دستام خیسه باز نمیشه
+بیا*شامپو رو میدی بهش* زود باش
_دوش حموم رو خاموش میکنه*مرسی..ولی چرا اعصاب نداری؟
+بابا لینو بدو خستم میخوام دوش بگیرم
_نفس عمیق میکشه و دستتو میکشونه میارت تو حموم*
+یااا لینویااا چیکار میکنییی خیسم کردی
_ shhh *لباساتو درمیاره به جز لباس زیرات* چه بخوای چه نخوای امشب شبه عروسیمونه یادت که نرفته؟
+اره میدونم ولی تروخدا بزار فردا شب دیگهههه
_میبرت میچسونت به دیوار و عمیق میبوست*اگه بخوای لجبازی کنی بد تر درد میکشی ها*روی لبات زمزمه میکنه*
(لگنتو میگیره و توی یه حرکت کاری میکنه که پاهاتو دور کمرش حلقه کنی)
_آماده ای این لحظه رویایی کنیم؟
+اه اگه بحث تو باشه نمیتونم مقاومت کنم.
(صبح دیشب😂)
بیدار شدی و لخت مادرزاد روی تخت زیر پتو بودی اروم پلکاتو از هم جدا کردی اولین چیزی که یادت اومد دیشب بود... مثل گوجه سرخ شدی و فقط کلت معلوم بود و کل بدنت زیر پتو بود
(ات+ لینو_)
+اه دیشب مثل وحشیا.. ایش لعنت بهت لینو دلم الانه که وا بره
_صبح بخیر.. داشتی پشتم چی میگفتی بی ادب(موهاتو به هم میریزه و میخنده بهت)
+اول صبحی خیلی دیوونه ای *میخندی*
_پاشو صبحانه بخوریم عزیزم منتظرم
تموممم
۴.۶k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.