وقتی دوستشی ولی روت کراشه...*درخواستی*
وقتی دوستشی ولی روت کراشه...*درخواستی*
داشتی گل هارو ناز میکردی و به این فکر میکردی که جواب پسر دیروز که بهت اعتراف کرده رو چی بدی اگه جی میفهمید پسره زنده نمیزاشت که ناگهان باصدای جی به خودت اومدی (ات+ جی_)
_هی ات بیا اینجا اونور چادرو بگیر(اومدید کمپ)
+اومدم اومدم
(چادرو زدید و باربیکیو راه انداختید حدودای ساعت ۸ و نیم بود و جفتتون گرسنه بودید و میخواستید گوشت باربیکیو بخورید)
+(صندلی ها رو باز کردی جلو چادر گذاشتیش) ولی چقدر عجیبه
_(گوشت هارو گذاشت تو بشقاب تا یکی یکی سرخشون کنه) چی برات عجیبه؟
+بشین تا بهت بگم(نشستید)انگار اومدیم سرقرار
_میبینم دوست داری بری سرقرار..(پوزخند شیطونی میزنه)
+اره خب الان منم دوست پسر میخوام..البته شاید یه کِیس مناسب داشته باشم
_(یهو حالتش جدی شد و گفت..)کی جرعت کرده بهت اعتراف کنه؟
+تو دانشگاه ینفر هست که..
_(سریعا لبشو رو لبات میزاره که تو حرفتو میخوری و شوکه نگاهش میکنی) خیلی یهویی بود نه؟..اره اره میدونم ولی باید عادت کنی چون از این به بعد هروقت مغزم دستور بده قراره ببوسمت..من عاشقتم فهمیدی؟از الان به بعد فقط حق داری منو ببوسی و لمسم کنی بعلاوه اینکه تو ماله منی فهمیدی؟
+...
_فهمیدی؟(حسادتش فوران کرده و بود و عصبی بود)
+(میبوسیش)بله فهمیدم اقای جی
(هیچ کس نبود بخاطر همین میتونست آزادانه بعد از مدت های طولانی ببوست پس کوتاهی نکرد و تورو گذاشت رو پاهاش و با تشنگی همین جور که دستش روی پهلوهات بالا و پایین میشد میبوسیدنت تو هم دستتو انداختی دور گردنش و بوسه رو عمیق تر کردید....چند دقیقه بعد از کمبود نفس کنار کشیدید و پیشونیتو روی پیشونیش گذاشتی و با لبخند نگاهش میکردی)
_ahhh تو دیوونم میکنی
+*پوزخند شیطون* بلاخره بهت رسیدم جی...
تموم شد
خوشتون اومد؟
داشتی گل هارو ناز میکردی و به این فکر میکردی که جواب پسر دیروز که بهت اعتراف کرده رو چی بدی اگه جی میفهمید پسره زنده نمیزاشت که ناگهان باصدای جی به خودت اومدی (ات+ جی_)
_هی ات بیا اینجا اونور چادرو بگیر(اومدید کمپ)
+اومدم اومدم
(چادرو زدید و باربیکیو راه انداختید حدودای ساعت ۸ و نیم بود و جفتتون گرسنه بودید و میخواستید گوشت باربیکیو بخورید)
+(صندلی ها رو باز کردی جلو چادر گذاشتیش) ولی چقدر عجیبه
_(گوشت هارو گذاشت تو بشقاب تا یکی یکی سرخشون کنه) چی برات عجیبه؟
+بشین تا بهت بگم(نشستید)انگار اومدیم سرقرار
_میبینم دوست داری بری سرقرار..(پوزخند شیطونی میزنه)
+اره خب الان منم دوست پسر میخوام..البته شاید یه کِیس مناسب داشته باشم
_(یهو حالتش جدی شد و گفت..)کی جرعت کرده بهت اعتراف کنه؟
+تو دانشگاه ینفر هست که..
_(سریعا لبشو رو لبات میزاره که تو حرفتو میخوری و شوکه نگاهش میکنی) خیلی یهویی بود نه؟..اره اره میدونم ولی باید عادت کنی چون از این به بعد هروقت مغزم دستور بده قراره ببوسمت..من عاشقتم فهمیدی؟از الان به بعد فقط حق داری منو ببوسی و لمسم کنی بعلاوه اینکه تو ماله منی فهمیدی؟
+...
_فهمیدی؟(حسادتش فوران کرده و بود و عصبی بود)
+(میبوسیش)بله فهمیدم اقای جی
(هیچ کس نبود بخاطر همین میتونست آزادانه بعد از مدت های طولانی ببوست پس کوتاهی نکرد و تورو گذاشت رو پاهاش و با تشنگی همین جور که دستش روی پهلوهات بالا و پایین میشد میبوسیدنت تو هم دستتو انداختی دور گردنش و بوسه رو عمیق تر کردید....چند دقیقه بعد از کمبود نفس کنار کشیدید و پیشونیتو روی پیشونیش گذاشتی و با لبخند نگاهش میکردی)
_ahhh تو دیوونم میکنی
+*پوزخند شیطون* بلاخره بهت رسیدم جی...
تموم شد
خوشتون اومد؟
۳.۸k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.