®خاک به سرمممم مگه بابا نگفت که ولی این قرار بر اینکه من
®خاک به سرمممم مگه بابا نگفت که ولی این قرار بر اینکه من بهاش باشم نیست
°گفت ولی الکی اون میخاد بعدا به ما بگه موقعی که رابطشون قوی تر شد
®خب پس باید بریم سراغ یه کاری
°چه کاری؟؟؟؟؟؟
®خب برای اینکه تو به بابام برسی عزیزم باید از یه کسی که استاد این کاره یعنی جوانگ کمک بگیریم اون میتونه این کارو کنه
ولی کوک چیزی از این موضوع نباید بو ببره اوکی؟
°چشم پس فردا من بهش رسیدگی میکنم
®باشه پس منو در جریان بزار
ویو ا.ت بعد شام رفتم یکم درس بخونم و بعد رفتم پیش کوک تو اتاقش بود داشت با تلفن حرف میزد رفتم نشستم رو تخت تا تلفنش تموم شه
_عزیزم چیزی شده؟
+ن اومدم زندگیمو ببینم
+راستی کی به مامانمینا میگیم که باهمیم؟؟؟؟
_هنوز ن نمیخام اذیت شی !
+باشه
من دیگه میرم بخوابم
_باشه ولی یادت رفت یه چیزی رو!
+چه چیزی؟ _منو بوس نکردی
+اوفففف از دست تو رفتمو لبشو بوسیدم و رفتم تو اتاقمو کپیدم به رحمت خدا 😂
..... فردا صبح
ویو هانا
فلش بک به شب
°نزدیکای ساعت 4 به جوانگ زنگ زدم و گفتم که صبح زود میام به دیدنت
پایان فلش بک
داشتم اماده میشدم که زود تر برم سمت شرکت و رسیدم به شرکت
°سلام اقای جوانگ
√سلام از دیدنت خیلی خوشحالم خب میشنوم!
°بهم کمک کن که بتونم با کوک وارد رابطه شم!
√در عوضش؟ °در عوضش اطلاعات سهامشو در میارم و بهت میدم تا خودت پایین بیاریش! √اوکی شرط خوبی میشه پس گوش کن °بگو میشنوم √اول از همه باید یک هم دست پیدا کنی که بتونیم ا. ت رو بد جلوه بدیم °همین؟ √اره خوب فکر کن میفهمی باید چیکار کنی! °باشه . من دیگه میرم تا کوک اومد شک نکنه √باشه به سلامت
سوار ماشین شدم و تو راه همش ذهنم مشغول بود که باید چیکار کنم که یه فکری زد به سرم!
°گفت ولی الکی اون میخاد بعدا به ما بگه موقعی که رابطشون قوی تر شد
®خب پس باید بریم سراغ یه کاری
°چه کاری؟؟؟؟؟؟
®خب برای اینکه تو به بابام برسی عزیزم باید از یه کسی که استاد این کاره یعنی جوانگ کمک بگیریم اون میتونه این کارو کنه
ولی کوک چیزی از این موضوع نباید بو ببره اوکی؟
°چشم پس فردا من بهش رسیدگی میکنم
®باشه پس منو در جریان بزار
ویو ا.ت بعد شام رفتم یکم درس بخونم و بعد رفتم پیش کوک تو اتاقش بود داشت با تلفن حرف میزد رفتم نشستم رو تخت تا تلفنش تموم شه
_عزیزم چیزی شده؟
+ن اومدم زندگیمو ببینم
+راستی کی به مامانمینا میگیم که باهمیم؟؟؟؟
_هنوز ن نمیخام اذیت شی !
+باشه
من دیگه میرم بخوابم
_باشه ولی یادت رفت یه چیزی رو!
+چه چیزی؟ _منو بوس نکردی
+اوفففف از دست تو رفتمو لبشو بوسیدم و رفتم تو اتاقمو کپیدم به رحمت خدا 😂
..... فردا صبح
ویو هانا
فلش بک به شب
°نزدیکای ساعت 4 به جوانگ زنگ زدم و گفتم که صبح زود میام به دیدنت
پایان فلش بک
داشتم اماده میشدم که زود تر برم سمت شرکت و رسیدم به شرکت
°سلام اقای جوانگ
√سلام از دیدنت خیلی خوشحالم خب میشنوم!
°بهم کمک کن که بتونم با کوک وارد رابطه شم!
√در عوضش؟ °در عوضش اطلاعات سهامشو در میارم و بهت میدم تا خودت پایین بیاریش! √اوکی شرط خوبی میشه پس گوش کن °بگو میشنوم √اول از همه باید یک هم دست پیدا کنی که بتونیم ا. ت رو بد جلوه بدیم °همین؟ √اره خوب فکر کن میفهمی باید چیکار کنی! °باشه . من دیگه میرم تا کوک اومد شک نکنه √باشه به سلامت
سوار ماشین شدم و تو راه همش ذهنم مشغول بود که باید چیکار کنم که یه فکری زد به سرم!
۶.۶k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲