وقتی میری پیشش باشگاه و...
وقتی میری پیشش باشگاه و...
پارت ۱۲
(ویو ا.ت)
با بچه ها رفتیم خوراکی بگیریم بیایم وقتی برگشتم یونا رو دیدممم....وای خداااا....من چ کنمممم....خدا منو سنگ کن .... کوک حداقل ب من میگفتی ...
بهش سلام کردم و ی چشمی برای کوک نازک کردم .... نچ نچ بدون اجازه ی من کسی رو دعوت میکنی پارک...خیر سرمون قرار شد ی امشب بهمون خوشبگذره ولی چی گند زدی توش(خودت گند زدی)
تازه داره به من میگ اگ ناراحتی برگردم ....د لعنتی مگ من میتونم بگمممم.... بگم ک ننه بابام از خونه پرتم میکنن بیرون میفرستنم تو طویله بخوابم ...
ول چ کنیم راه میایم باش ... برای اینکه زودتر بریم تو گفتم بریم...مطمئن بودم اگ ی کوچولو دیگ اونجا میموندیم لهش میکردم ...
داشتم با خودم هی غر میزدم ک صدای داد کوک از فکر اومدم بیرون
کوک: هوش حیوونننن...داری میری تو دیوااار
وقتی جلومو دیدم بله ... اگ الان وای نمیستادم دماغم پخ شده بود
ا.ت: ممنون...
کوک: کجایی ی ساعت صدات میکردم بیا بریم تو دیگ ...
شروع ب راه رفتن کردن ... بیلیتشون رو گرفتن و رفتن تو
.
.
.
.
ا.ت : اع تهیونگ مجسمه
تهیونگ: اون مجسمه نی دلقکه ...
ا.ت: پ چرا وایساده ....
تهیونگ: وای نستاده ...الان اگ ی خورده دیگ بیشتر نگا...
تا اومد ادامه ی حرفشو بزنه دلقکه ی دفعه اومد تو صورت ا.ت دنبالش راه افتاد ...
ا.ت: وایی دلقکه وحشییی
.
.
.
.
.
یونا: کوک...
کوک: بله
یونا: اگ ترسیدم چی ...
ا.ت: اگ میترسی میخواستی نیای ...
یونا دید که ا.ت اینجوری داره حرص میخوره گفت
یونا: ببخشید ولی من با کوک بودم ...
ا.ت: معذرت میخوام ولی منو داداشم یکیم ... مشکل داری در خروجی از اون طرفه ...
تهیونگ اومد ا.ت رو برد ...
کوک:اا ببخشید یونا ...
یونا: نه بابا...
.
.
.
.
.
ا.ت:(جیغغغغ) پدصگ ولم کننننن....
هه جین:ا.تتت آروم باششش...
ا.ت: ولم کننننننن....زنیکه عنننن
جین: یکی از.ت رو بگیرهههه...
یونا: (جیغغ) برو پیش ا.تتت...منو ول کننن...ا.ت گوشتش خوشمزه ترهه...
.......................................
تفلدت مفالککک...
پارت ۱۲
(ویو ا.ت)
با بچه ها رفتیم خوراکی بگیریم بیایم وقتی برگشتم یونا رو دیدممم....وای خداااا....من چ کنمممم....خدا منو سنگ کن .... کوک حداقل ب من میگفتی ...
بهش سلام کردم و ی چشمی برای کوک نازک کردم .... نچ نچ بدون اجازه ی من کسی رو دعوت میکنی پارک...خیر سرمون قرار شد ی امشب بهمون خوشبگذره ولی چی گند زدی توش(خودت گند زدی)
تازه داره به من میگ اگ ناراحتی برگردم ....د لعنتی مگ من میتونم بگمممم.... بگم ک ننه بابام از خونه پرتم میکنن بیرون میفرستنم تو طویله بخوابم ...
ول چ کنیم راه میایم باش ... برای اینکه زودتر بریم تو گفتم بریم...مطمئن بودم اگ ی کوچولو دیگ اونجا میموندیم لهش میکردم ...
داشتم با خودم هی غر میزدم ک صدای داد کوک از فکر اومدم بیرون
کوک: هوش حیوونننن...داری میری تو دیوااار
وقتی جلومو دیدم بله ... اگ الان وای نمیستادم دماغم پخ شده بود
ا.ت: ممنون...
کوک: کجایی ی ساعت صدات میکردم بیا بریم تو دیگ ...
شروع ب راه رفتن کردن ... بیلیتشون رو گرفتن و رفتن تو
.
.
.
.
ا.ت : اع تهیونگ مجسمه
تهیونگ: اون مجسمه نی دلقکه ...
ا.ت: پ چرا وایساده ....
تهیونگ: وای نستاده ...الان اگ ی خورده دیگ بیشتر نگا...
تا اومد ادامه ی حرفشو بزنه دلقکه ی دفعه اومد تو صورت ا.ت دنبالش راه افتاد ...
ا.ت: وایی دلقکه وحشییی
.
.
.
.
.
یونا: کوک...
کوک: بله
یونا: اگ ترسیدم چی ...
ا.ت: اگ میترسی میخواستی نیای ...
یونا دید که ا.ت اینجوری داره حرص میخوره گفت
یونا: ببخشید ولی من با کوک بودم ...
ا.ت: معذرت میخوام ولی منو داداشم یکیم ... مشکل داری در خروجی از اون طرفه ...
تهیونگ اومد ا.ت رو برد ...
کوک:اا ببخشید یونا ...
یونا: نه بابا...
.
.
.
.
.
ا.ت:(جیغغغغ) پدصگ ولم کننننن....
هه جین:ا.تتت آروم باششش...
ا.ت: ولم کننننننن....زنیکه عنننن
جین: یکی از.ت رو بگیرهههه...
یونا: (جیغغ) برو پیش ا.تتت...منو ول کننن...ا.ت گوشتش خوشمزه ترهه...
.......................................
تفلدت مفالککک...
۹۳.۳k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.